۱۳۹۰ شهریور ۱, سه‌شنبه

به امید بازگشت گاو ها !؟





من گاوها را خیلی دوست دارم با اینکه همیشه از آقای خانه به دلیل درگیر کردن عجیب خودش با گاوها گله داشتم اما بخاطر علاقه شخصی ام به گاوها بیشتر اوقات خیلی از این تمایلات افراطی را بی خیال شدم .

راستش به نظر من آدمها با ناديده گرفتن شيوه ي زندگي گاوها خيلي به خودشون جفا می کنن!- في الواقع دونستن مسائل گاوي خيلي وقتها مي تونه زندگي ما رو از اين رو به اون رو كنه !.

گاو حقيقتا شخصيت تحسين بر انگيزي داره و در مواقعي خيلي پيچيده تر و انساني تر از {آدم ها} رفتار می کنه.!

یه وقتي من رفته بودم روستا دوره کار آموزی می گذروندم !-عصر به عصر گاوها در دسته هاي كوچيك و بزرگ با تاني و وقاري مثال زدني بر مي گشتن و میومدن که برن تو آخورهاي خودشون . همه ي گاوها سر به زير، با قدمهاي سنگين و آروم وارد روستا می شدن بعضي هاشون كه زنگوله به گردن داشتن آهسته و با يه نرمش عجيبي زنگوله رو تكون مي دادن که یعنی ما داریم می آیم ؛ ما داریم می آیم .

فكرش رو بكنيد صداي قدمهاي سنگين و در عين حال نرم و سبك گاوها ؛ نشخوار مداوم فکها ؛ تكون خوردن ملايم سرها ؛ تاپاله هايي كه اينجا و اونجا پخش مي شدن رو زمین و شکلهای انتزعی به خودشون می گرفتن !؟

باور كنيد چيزي قشنگ تر از اين بازگشت نبود!. من رو دقيقا به ياد بازگشت انسان به سوي خودش مي انداخت !!؟.

بگذریم ... بله داشتم می گفتم همین طور كه گله ها به هم نزديك مي شدن يه گاو مرد از اين دسته آروم آروم راه خودش رو کج می کرد به طرف به يه گاو زن از دسته بغلي ، نه اينكه فكر كنيد تند تند و دستپاچه و مثل آدما گيج و گول و يه هوئي می رفت ها ، نه ؛ آروم آروم همونطور با وقار و سنگين كه از اول بود ؛ مثل يه مرد واقعي - بعد اگه گاو زن يه جفتك كوچولوئي نمي انداخت و راه خودش رو كج نمي كرد. گاو مرد مي فهميد كه اين گاو زن تمايل به برقراري ارتباط رو داره و مشكل خاصي نيست!؟

راستي تا يادم نرفته بگم جفتك انداختن گاو زن هم خيلي متين و آروم بود و اصلا خشونتي توش ديده نمي شد و هيچ جور چنگ و دندون نشون دادن و جيغ و دادي چاشنيش نمیشد! . فقط يه ماوووو كوچولو و كج كردن راه ِ گاوي خودش به يه سمت ديگه . نرم و سبكبال ؛ پر احساس و ظريف !!؟.

داشتم چي رو مي خواستم براتون بگم؟ آهان گاو مرد مي رفت به سمت گاو زني كه بهش تمايل داشت همونطوري كه همه گاوها سر به زير و با تاني و بدون توجه از كنار این دو تا جفت عاشق رد مي شدن و همونطوري كه گاو زن به راه خودش ادامه مي داد و نشخوارش رو مي كرد (اينجاش خيلي جالبه و بايد درس عبرتي بشه براي ما انسانها كه در اينطور مواقع نمي دونيم چيكار مي خوايم بكنيم و از كجا بايد شروع كنيم )گاو مرد هم نشخوار كنان همون پشت مشتها كار خودش رو مي کرد و خيلي باوقار میومد پايين و باز هم صداي زنگوله و قدمهای سنگین و تاپاله های بزرگ و حركت به سمت دسته ي خودش!؟

و همچنان بازگشت به روستا ادامه داشت نه گاوی اعتراضي مي کرد، نه گاوی چشم چروني بيجا داشت ، نه گاوی در صدد بر ميومد که براشون تعیین تکلیف کنه که چطور بکنید و تا کجا باشه !، نه گاوی از اين ماجرا فيلم تهيه می کرد !، نه گاوی ارشادشون می کرد!! ، نه گاوی دلش مي خواست خودش رو قاتي ماجرا كنه و دسته جمعی كار رو تمومش كنن! ، نه خود اینها هوس می کردن با شلوغ کاری و کولی بازی توجه همه رو به خودشون جلب کنن ، نه ارشادی بود که بیاد قسمتهای عاشقانه رو حذف کنه !!؟

کلا این یه چیز خصوصی بود که بین دو تا گاو اتفاق افتاده بود و همه می دونستن که این یه پروسه طبیعی هست و باید باهاش کنار اومد .


باسپاس از خارخاسک!؟