۱۳۸۲ مرداد ۸, چهارشنبه




خبرنگار «بازتاب» گزارش داد، برخي از مسؤولان آب ساوه با قطع عمومي آب آشاميدني، اقدام به ايجاد بازار آزاد آب در اين شهر كرده‌اند.



در اين گزارش آمده است،‌ اين مسؤولان در زمان‌هاي قطع آب، اقدام به فروش آب آشاميدني در سطح شهر به قيمت بالا نموده و از اين راه، درآمد هنگفتي به دست آورده‌اند.



در پي اين اقدام، نارضايتي گسترده‌اي در ميان شهروندان ساوه به وجود آمده است

***
ماشاءالله هزار ماشاءالله، كار هاي مردم دست كساني افتاده كه انگار (( ياران قسم خورده!!) آنها هستند!!.
(اينها) اصلا كار به كار وظيفه و حقوق و حيا و شرف و غيرت و مليت ندارند- مي بينند اوضاع بشدت قمر در عقرب است و ناجيان مستضعفان، همه حرف مفت هستند، پس چه راهي بهتر ازاين كه از اين همه آشفتگي و خرتوخري نهايت استفاده را بكنند و حتي آب شهر را قطع كنند و بعد با قيمت بالا(!)بمردم
بفروشند؟!
وقتي كه رفتار و كردار و سوء استفاده هاي يك مشت عامي و عاصي، به فرداي زندگي حواله شود- امروزمان بهتر از اين نخواهد بود.

چهار شنبه 08 مرداد 1382

سر کشي به دوستان قديم
اخباری از دوستان ايران بحث به من رسيده.اول اينکه اين روزا آريا دوران نقاهت را ميگذراند که چندان هم آسان نيست. به همسر ايشان که هم پای شان در حال رنج کشيدن هستند يه خسته نباشيد بگم چون مراقبت از بيمار وقتی رنج و درد دارد کم از خود درد کشيدن نيست.ولی آريا يگرامی به خودت زياد سخت نگير . اگر دوست داشتی کودکی می بودی بدون آگاهی از غم دنيا /الان وقت کودکی کردن است ازين فرصت ها گير نمياد .تو بيماری ناز کنی خريدار داره .برای لحظاتی هم کودکی کن تا نوازش های مادرانه را ببينی.و ياد خوب بچگی ها زنده بشه.ما معمولا از بازگشت به دوران کودکی بد مان

مياد .و هميشه آرزو می کنيم عليل و بيمار نشيم مبادا کودکی کنيم و حرمت های به دست آمده خدشه بر دارد.ولی کودکی کردن می توانند انرژی هايی را که از دست داده ايم بر گرداند.
***
از (رضوان) دوست(وبلاگ نويس) ديرين به خاطر توجهي كه به من وبه آرامش بعد ازجراحي ام داشته ، تشكر ميكنم.

۱۳۸۲ مرداد ۷, سه‌شنبه

با ما همكاري كند وگرنه اعدام خواهد شد

--------------------------------------------------------------------------------
براي ديدن فرزندم به پيش آقاي مرتضوي رفتم. وي تا مرا شناخت گفت كار وي تمام است. وي رفتني است. با او صحبت كنيد تا با ما همكاري كند وگرنه اعدام خواهد شد
--------------------------------------------------------------------------------
دوشنبه 6 مرداد 1382
رضا يوسفيان نماينده مردم شيراز در مجلس به سايت امروز گفت: ديدار شنبه شب با مادر يكي از اعضاي شوراي مركزي دفتر تحكيم وحدت، به شدت مرا متأثر كرد زيرا در آن ملاقات مادر آن دانشجو به من گفت، براي ديدن فرزندم به پيش آقاي مرتضوي رفتم. وي تا مرا شناخت گفت كار وي تمام است. وي رفتني است. با او صحبت كنيد تا با ما همكاري كند وگرنه اعدام خواهد شد. يوسفيان افزود: من نمي‌دانم نام اين برخورد را چه مي‌توان گذاشت و چرا بايد با يك زن محترمه چنين سخن گفت. آيا اين روش اسلامي و انساني است؟
***
آنچه در بالا خوانديد عينا از خبرنامه اميركبير منتقل شده است.
ملاحظه كنيد در خلافت (مولتي سيستم عربي!!) چه (سرو !!) هاي (آزاده اي !!) بر سر ايران و ايراني ( سايه ) انداخته اند؟؟



۱۳۸۲ مرداد ۵, یکشنبه

يك احوالپرسي ساده ، گاه ، كار يك نسخه شفا بخش را ميكند در ميان تلفن و فكس و ئي ميل هائي كه بمناسبت عمل قلب، از سوي دوستان و فاميل داشتم- ئي ميل يك هموطن نا شناس، اما با كلاس، برايم ناگهاني بود.
در پاسخ به اشاره ام كه قبلا نوشته بودم ( براي ماندن، چقدر بايد درد كشيد؟) - نوشته است:
كشيدن (درد) مال انسان است. و من اضافه ميكنم كه ايكاش - همه ما با حركات و با رفتار و با گفتار خود، كاري ميكرديم كه بجاي دردسر سازي و رنج براي ديگران- چاره ساز و براي يكديگر، روح نواز بوديم .

۱۳۸۲ مرداد ۴, شنبه




انگار ، آب و روغن موتور وجودم قاطي كرده اند و قبل از اينكه به روغن سوزي بيفتم، از حركت باز مانده ام؟!!
روزگاري دارم كه قادر به تشريح و تعريفش نيستم. همين قدر ميتوانم بگويم كه:
براي (ماندن) چقدر بايد درد كشيد؟؟..

۱۳۸۲ تیر ۳۱, سه‌شنبه

بيماري و دوران نقاهت پس از عمل قلب، خرامان پيش ميرود و اوقات را بسختي و ناتواني پشت سر ميگذارد
،، سلامتي نعمت بسيار بزرگي است،، - نعمتي كه تا وقتي ازآن بهره ميگيريم- قدرش را ، ارزش و بهايش را نمي دانيم.( نعمتي) است كه اگر با كمال انديشه و بينش انساني و نه حيواني،
در آميزد چه بسا كه ( رسد آدمي بجائي كه بجز خدا نبيند)........

۱۳۸۲ تیر ۲۹, یکشنبه

نمرديم و (حمله قلبي) را، آزموديم!
ساعت 3 و ده دقيقه بامداد روز چهارشنبه در حاليكه در ناحيه سينه احساس سوزش ميكردم از خواب برخاستم و براي نوشيدن جرعه اي آب به آشپزخانه آمدم.....
و كمتر از يك ساعت بعد، در حاليكه درد، تقريبا تمام سينه و دست چپ و راست را گرفته بود و عرق سرد و تندي بر سر و رويم نشسته بود- با كمك همسرم وارد بخش فوريت هاي بيمارستان شهر شديم.....
سه پزشگ جوان و يك متخصص، با تجربه اي بيشتر انصافا سنگ تمام گذاشتند و حتما بحكم وظيفه و سوگندي كه خورده اند با بهره گيري از پيشرفته ترين امكانات تكنيكي. زير انواع سرم ها وفرمول هاي لازم قرار گرفتم و كمتر از يكساعت، درد شديد از مرحله 10 به 5 و 4 و3 پائين آمد و به اطاق مراقبت هاي ويژه منتقل شدم.....
و امروز يك شنبه در حاليكه همه بخصوص خانواده ام مرا بچشم يك (سكته اي !) نگاه ميكردند با چيزي حدود 9 نسخه و چند صفحه بلند و بالا،
دستورات غذائي، بخانه بر گشتم.....
بهر حال از عمليات آنژي گرافي و( باد و باكنك!!) كه بگذريم - فعلا خودمان را چزو زنده ها بحساب ميآوريم. كه اميد وارم اشتباه نكرده باشم!....
اطباء معالج معتقد بودند كه كشيدن سيگار، آنهم طي سالهاي زياد ميتواند بيشترين علت بروز اين حمله باشد.
.....

۱۳۸۲ تیر ۲۴, سه‌شنبه

دروغ هاي رسمي

("من چه بسا مرگ را به بيان سخني نادرست ترجيح دهم."
،، جرج واشنگتن،،
............................................................

حکايت آن دزد است که فرياد مي کشد: " آهاي دزد!" . فکر ميکنيد جرج و بوش کيفر خواست مشهور خود عليه صدام حسين را، که در ۱۲ سپتامبر ۲۰۰۲ ، در مقابل مجمع عمومي سازمان ملل ايراد نمود، چه ناميده بود ؟ يک دهه دروغ و مبارزه طلبي. و اما خود او در خطابه اش با پشت هم بافتن "شواهد ومدارک" در واقع چه گفت؟ يک سلسله دروغ! جوهر کلام وي آن بود که عراق رابطه اي تنگاتنگ با شبکه ي تروريستي القاعده داشته و از آنجا که اين کشور " سلاح هاي کشتار جمعي "_ اصطلاحي هولناک ساخته وپرداخته ي مشاورين ارتباط جمعي بوش _ در اختيار دارد، خطري جدي براي امنيت ايالات متحده محسوب ميشود.

.......... واقعيت ها را بايد گفت.-- آلودگي ها را بايد شناخت؟!نوشته ::Ignacio Ramonet

نام اين كار را، ضعف و زبوني نبايد گذاشت؟؟


،، تلويزيون هاي فارسي زبان ماهواره اي كه از لوس آنجلس عمو سام، براي ايران و ديگر نقاط جهان، برنامه پخش ميكنند- اين روزها در برابر وحشت دست اندركاران،، روحاني
در وطن، به شكل غير قابل تصوري ارزش و اعتبار پيدا كرده اند.....
ميدانيم كه چند روزي است تصوير اين كانال ها در وطن زير رگباري از پارازيت هاي ،، سياسي!،، كه از ،، كوبا،، پخش ميشود قرار گرفته اند و هموطنان مشتاق، كه صداي درد و ناله هاي
خودشان را از زبان مجريان اين رسانه ها مي شنوند- از ادامه آن فعلا محروم مانده اند.....
اين طور كه اعلام ميكنند مسئولان اسلامي(!) در كشور ، در برابر انتقاد ها و افشا گري هائي كه بيشتر از طريق تلفن و توسط هموطنان بعمل ميآيد، بد جوري دچار ترس و وحشت شده اند و
براي مقابله با آنها، دست به معاملات سياسي با دولت (رفيق كاسترو) زده و از اين شيخ دو آتشه كه شور بختانه! عربي هم بلد نيست، براي قطع صداي اين افشا گري ها كمك خواسته اند!!...
فليتر گذاري روي سايت هاي اينترنت كه به بهانه جلوگيري از مطالب مستهجن!، عملا و علنا مانع از پخش مطالب سياسي و فرهنگي شد، اين بار در قالب پارازيت باران رسانه هاي تصويري
قضيه وا ماندگي و وحشت كساني را به نمايش ميگذارد كه با همه ادعا ها و ادله ها و توپ و تشر ها- ثابت كردند كه در مقابل كمترين و كوچكترين صداي مخالف، به علت ناتواني هاي فكري
و عقيدتي و فني و فرهنگي، توان مقابله منطقي با آنها را ندارند ..... ،،
ارسال پارازيت، فيلتر گذاري روي سايت هاي اينترنتي، توقيف هر صدا و نوشته انتقادي و خفه كردن صداي مظلومانه مردم فريب خورده به ضرب تمام آنچه كه ديده ايم و مي بينيم و مي خوانيم،
بالاترين اثري كه از خود بجاي گذاشته، باز كردن مچ آقايان و افزودن به خيل كساني بوده است كه خيال ميكردند ،،حصير باف را ميتوان براي بافتن حرير به كار گرفت!!...
،، بوريا باف‌ ، اگر چه بافنده ست
نبرندش‌، به كارگاه ، حرير
،،

۱۳۸۲ تیر ۲۳, دوشنبه

،، بيدل،، عزيز
اگر مردم را به حال خود بگذارند و اگر تعصب و تجاهل و طمع را- اين همه سر دست بلند نكنند. باور
كن جهان غمگين ما. آن جهانی ميشود كه غمش. كشتار و ويرانی نيست. برادر كشی و اين همه جنون و
جنايت . نخواهد بود. اما مگر ميتوانی تاريخ را ورق بزنی و جزورق پاره هاي غم . در آن چيز ديگر
و بهتری . بخواني؟٠
آدم ها انگار در اين ورطه غوغا و رسوائی ها- هيچ سلاح و سليقه ای جز اعمال خشونت ندارند! پنجه ها
بخاطر نامردمی ها و بی عدالتی ها- خيلی تيز شده اند- و اين همه از اثر تجاهل ها و تعصب ها و حتما .
طمع ورزيهاست٠
دنيای ما دنيای ماتم و عزاست. وقتی معيار ها بهم می ريزند و وقتی كه سرداران. نادر ها و ناپلئون ها و
گاندی ها و لوتر گنيگ ها- نيستند. بستر غم . دراين جهان مسيری دراز می پيمايد.
نگاه كنيد - انگار همه چيز حتی زور مداران (پلاستكي) شده اند!. در دنيای نازك- اما سرسخت پلاستيك
همه چيز (دم) ميكند٠ و وقتی همه چيز پلاستيكی شد- حس ( لمس) ما نيز تغيير ميكند٠
عزيز دل . زمانه ما همه چيزش پلاستكی شده . باور كن٠
و.... در اين ميان هنوز من و تو و خيلی ها. دوست داريم تا در اين وادی خراب و دم كرده. بناليم و از دل
بگوئيم. كه ميگوئيم و چرا...... نگوئيم؟٠ بيا ژرف تر بنگريم . هيچ چيز امروز اختياری نيست. بر پدر اين " اجبار" لعنت كه نگذاشت و نمی گذارد تا بياد اسيری باشی كه در دام صياد گرفتار
آمده است..
يادداشت بالا را در پاسخ دوست نديده و نشناخته خود،،بيدل،، كه مدتها و هنوز هم، از راه اينترنت با او هم صحبت هستم نوشتم و برايش ارسال كردم.


و.....نيز در اين لحظه چنين پنداشتم كه بد نيست تا بارديگرو همچنان به ياد اين رفيق هم صحبت، آنرا در اينجا تكرار كنم. --- بهر حال هر چه باشد
چار ديواري است و اختياري!!..
اين هم آخرين نوشته طنز گونه ي گوياي ،، ابراهيم نبوي،،
با توجه به اين كه اخيراً جناب آقاي رئيس جمهور جذاب و خندان و فريبا اعلام كرده است كه اگر مردم بخواهند ايشان حاضر است استعفا بدهد. و با اين اظهارات خود موجي از شادماني را در جامعه بوجود آورده است، و با عنايت به اينكه من ترديد دارم كه ايشان اگر استعفا بدهد بهتر است يا اين كه سايرين استعفا بدهند بهتر است يا اينكه اصولاً همه با هم استعفا بدهند مستحب موكد است. اما فارغ از هر نوع تصميم گيري چند سووال اساسي در مورد استعفا به انضمام چند دليل قطعي كه اخيراً كشف شده است، اعلام مي گردد:


آقاي خاتمي فرموده اند اگر مردم از من بخواهند استعفا مي دهم، استدعاي عاجزانه مي شود بگويند كه مردم به چه زباني و در كجا بايد اين نظر را اعلام كنند؟ در راهپيمايي؟ در تظاهرات؟ در نشست اعتراض آميز؟ در اعتصاب غذا؟ فرض كنيد خداي ناكرده مردم بخواهند اين حرف را بزنند، جايي را سراغ داريد كه صد نفر آدم بتوانند در آنجا جمع شوند و اعتراض به استعفا كنند و دستگير نشوند؟

ايشان فرموده اند كه مردم اين نظر را بايد ابراز كنند. شما بگوييد در كشوري كه در يك تظاهرات كه بنا به گفته مقامات امنيتي در يك تظاهرات 300 نفر شركت داشتند، اما در همان تظاهرات 4000 نفر دستگير شدند و 500 نفر تا به حال آزاد شدند، و اعتراض اين تظاهر كنندگان به خصوصي شدن دانشگاه بوده، چطور مي شود از يك رئيس جمهور خواست استعفا بدهد؟

چه كسي بايد از رئيس جمهور بخواهد استعفا كند؟ نخبگان ؟ نمايندگان مجلس؟ هنرمندان؟ روزنامه نگاران؟ دانشجويان؟ سياستمداران؟ در كشور ما سه جريان اساسي در سياست وجود دارد: يك گروه كه محافظه كاران هستند آنها چون از خاتمي بدشان مي آيد خواستار بركناري رئيس جمهور يا بي فايده شدن او هستند، گروه دوم كه كارگزاران باشند چون از خاتمي خوششان نمي آيد خواهان بركناري رئيس جمهور هستند، گروه سوم هم كه طرفداران خود رئيس جمهور باشند چون از خاتمي خوششان مي آيد طرفدار استعفاي او هستند. تا به حال چه كسي در يك سال اخير طرفدار استعفا نبوده و اين را نگفته است؟ در همين دو ماه گذشته چند نفر از بزرگترين طرفداران اصلاحات از رئيس جمهور خواسته اند كه استعفا دهد. داداش ايشان هم كه خواست، فقط مانده است كه دختر رئيس جمهور يا همسرش فردا در خانه بگويد: ممد جان! يا فردا استعفا مي دي يا ديگه نمي آي خونه، شير فهم شد؟

يك سووال مهم: آقاي خاتمي به اين دليل استعفا نمي دهد كه مي ترسد اگر استعفا بدهد شرايط خراب شود و في المثل روزنامه هاي جامعه و توس و نشاط و صبح امروز و خرداد و مشاركت و نوروز و دوران و بنيان را ببندند و مثلاً طرفداران رئيس جمهور مثل شمس الواعظين و جلايي پور و گنجي و سازگارا و حجاريان و عبدي و ديگران را بگيرند و دانشگاهها را سركوب كنند و جلوي آزادي هاي فردي مردم را بگيرند. همه اش تقصير آقاي ابطحي است كه اين خبرها را به خاتمي نداده، او هم فكر مي كند چيزي باقي مانده كه ارزش نشستن روي آن صندلي را داشته باشد.

اما چند دليل براي اينكه آقاي خاتمي اگر خواست استعفا بدهد مي تواند به آنها استناد كند و خيالش راحت باشد:

1) در دوران حكومت خاتمي مهم ترين اصلاح طلب و مقام رسمي دولتي روز روشن در خيابان ترور شد و قاتلش روز روشن آزاد شد و صلاحيت قاتل توسط شوراي نگهبان تاييد شد( يارو قتل كرده، عرق كه نخورده) و دو سال بعد از اقدام به قتل هنوز مشغول فتنه راه انداختن است و زور رئيس جمهور به يك بچه جعلق 22 ساله نمي رسد. به همين يك دليل مي توانيد استعفا دهيد.

2)در دوران خاتمي بزرگترين فاجعه تاريخ فرهنگ و مطبوعات اتفاق افتاده و 105 روزنامه و هفته نامه توقيف شدند. اگر در يك قبيله آدمخوار اين اتفاق مي افتاد رئيس قبيله حداقل خودخوري مي كرد و يا مي رفت كنار. چنين اتفاقي حتي در ولتاي عليا يا موزامبيك هم نمي افتد، واقعاً كوروش بخواب كه وقتي خواب بودي پدرمونو در آوردن. آقاي خاتمي اصلاً تصورش را مي كنيد كسي كه استعفايش از وزارت ارشاد براي تمكين نكردن به سانسور بوده در دوران حكومتش بعد از توقيف بيش از صد روزنامه دنبال دليل بگردد؟

3)بگذاريد چند دليل خاص تر مطبوعاتي برايتان بياورم: در دوران حكومت شما روزنامه ملت بعد از انتشار فقط يك شماره توقيف شد و روزنامه روزنو قبل از اينكه منتشر شود مجرم شناخته شد. كمي كه جلوتر برويم احتمالاً احمد بورقاني اگر خواب ببيند كه روزنامه مي خواهد منتشر كند زنداني اش مي كنند.

4)آقاي خاتمي! در دوران حكومت شما تعدادي مامور وزارت اطلاعات شما تعدادي روشنفكر را كشتند و دستگير شدند، حالا وكلاي خانواده مقتولين، وكلاي وكلاي خانواده مقتولين و غيره گرفتارند، در حالي كه قاتلين آزاد شده اند و شكنجه گران قاتلين هم آزاد شده اند و هر كسي هم كه راجع به اين قتلها حرفي زده زنداني شده است، اين دليل خوبي براي استعفا نيست؟ شما چشم فتنه را كور كرديد، آنها هم رفتند لندن چشم شان را عمل كردند حالا از خوشگلي چشم شان شبيه كلوديا كارديناله شده است، فكر كرديد همه مثل لاله و لادن مرحوم براي عمل مي روند سنگاپور؟ اين آقاي مصباح لوزتينش را هم علاوه بر حوزتينش در لندن عمل مي كند.

5)آقاي خاتمي عزيز! در سالن 6 زندان اوين كسي است به نام ن.ك. ايشان امسال 16 سال است كه به دليل يك پرونده مالي در زندان اوين بازداشت موقت است.مي فهميد! بازداشت موقت است. در كجاي جهان اين كار را مي كنند؟ در همان زندان آقاي ديگري بخاطر يك چك بيست ميليون توماني 15 سال است كه زنداني است. اسمش را نمي برم چون ممكن است بخاطر شركت در ناآرامي هاي اخير اعدامش كنند. 6 سال از زندان اين دو در حكومت شما گذشته، اگر چه به شما ربطي ندارد، ولي آيا طاقت اين را داريد كه در حكومت شما چنين بي عدالتي بشود؟

7)آقاي خاتمي! در جمهوري اسلامي كه شما رئيسش هستيد، يك آقايي بخاطر خوش تيپ بودن عكسش در يك تظاهرات گرفته شد و روي جلد مجله اي چاپ شد. اين آدم بخاطر خوش تيپ بودن حكم اعدام گرفت و حالا سالهاي جواني اش را در زندان مي گذراند.

8)يك دليل خوب و جالب برايتان دارم. يك ماه قبل از اينكه رئيس جمهور شويد نزديك بود در سخنراني تان در مشهد از دست حزبالله كتك بخوريد، حالا حزب الله براي اينكه شما باقي بمانيد كساني را كه طرفدار اصلاحات هستند و معترض هستند كتك مي زنند. هر لات بي سروپايي در ايران طرفدار حكومت است و تحصيلكردگان و هنرمندان و دانشمندان و آدمهايي كه اهل فكر و فرهنگ هستند مخالف آن. اين دليل خوبي براي استعفا نيست؟

9)آقاي خاتمي! شما جزو معدود سياستمداران آبرومند تاريخ ايران هستيد،تاريخ را از اين محروم نكنيد. باور كنيد آنچه شما در حال حاضر مي كنيد در عمل بهتر از ديگران نيست. تنها اتفاقي كه مي افتد اين است كه يك حكومت ديكتاتور با سوء استفاده از شما براي خودش آبرو مي خرد و از شما آبرو مي برد و اين ملت هم نمي دانند تكليف شان با كيست. جهان نيز شما را مسوول حكومت ايران مي داند و نمي داند با اين حكومت چه كند. لطفاً براي اينكه اميد يك ملت را نابود نكنيد و تكليف حكومتي جاهل و زورگو را روشن كنيد خودتان كنار بكشيد. گمان مي كردم روزي كه نامه دكتر سروش را بخوانيد ديگر نتوانيد به اتاق كارتان وارد شويد، ولي اين سياست چقدر آدم ها را پوست كلفت مي كند.


------------------------------------------------------------------------+
× نيازي به توضيح ندارد--- ،، ابراهيم نبوي،، پيوسته توانائي خودش را در ارائه رويدادها، آنهم در قالب طنز- بشكل يك استثناء نشان داده است..
امروز متوجه شدم كه وبلاگهاي بلاگر هم كلا" مشمول فيلتر شده اند اما من با استفاده از آدرس زير موفق شدم به وبلاگها دسترسي پيدا كنم كه شرح آنرا در دفترچه يادداشت ايراني هم نوشته ام.
خلاصه اينكه در آدرس زير چندين سرويس دهنده رايگان Private Surfing وجود دارد و با قرار دادن آدرس وبلاگ يا سايت فيلتر شده ميتوان براحتي از سد پارس آنلاين و امثالهم گذشت. آدرس اينجاست : http://www.space.net.au/~thomas/quickbrowse.html
فعلا" با همين سرميكنيم كه از همه راهها ساده تر است اگر باز اين راه را هم مسدود كردند هزاران راه ديگر هست كه معرفي خواهد شد.تنها احمقها فكر ميكنند كه ميتوان در برابر پيشرفت روزافزون تكنولوزي ايستاد... به اميد ايراني آزاد و آباد بدون حكومت ملاها
فضولك
------------------------------+
اين هم استفاده از اطلاعات يك همكار نديده و نشناخته وبلاگي!-- با تشكر.

۱۳۸۲ تیر ۲۲, یکشنبه

امروز بهترين روزنامه آنست كه بسته باشد ، بهترين زبان آنست كه بريده باشد، بهترين قلم آنست كه شكسته باشد،،
و بهترين متفكر آنست كه ، اصلا نباشد!.......،،

من آقاي سروش را از طريق نوشته هايش مي شناسم)1( ، آنچه ميگويد و مي نويسد زبان مردمي است كه توانائي ابراز ندارند و نمي توانند
حرف دلشان را بزنند......
آخرين نوشته او را كه با نام (رنجنامه) خطاب به رئيس جمهور! منتشر كرده است خواندم و فراز هائي از آنرا عينا در اين جا آوردم......
سروش مي نويسد:: ،،هيچ جاي دنيا با دانشگاهيان و مجلسيان خود چنان نمي كنند كه درين ديار ميكنند.....چه جاي دانشگاه است؟ بگوئيد، قربانگاه ،
قوه قضائيه چيست؟ بگوئيد ، قصابيه.، مجلس كدام است؟ ، بگوئيد ، محبس
.........او مي نويسد:: چنان مينمايد كه ماده استبداد در دماغ حكام چنان متمكن شده كه باكي از بي اعتنائي به خلق ندارند و درين خيال ، چندان مباهي و مبتهج اند كه باده قدرت را
به اندازه نمي خورند و جامه زعامت را به قامت نمي برند؟!........
سروش در پايان زنج نامه خود مي نويسد::،، آقاي خاتمي! اگر ايران است ، اگر ايمان است ، اگر كرامت انسان است‌، اگر خرد و برهان است ، و اگر عشق و عرفان است، همه دستخوش تاراج و طوفان است،،.....

(1) آقاي سروش، از نظريه پردازان و از همكاران نظام(!) اسلامي بوده اند.
-------------------------------------------------------------


،
آقای خاتمی در سخنرانی پنجشنبه شب خود در کرج گفت: "ما ارباب مردم نيستيم بلکه نوکر و خدمتگزار اين ملتيم و اگر اين ملت بگويد کنار می رويم".
-------------
،، ملت،، تا آنجا كه چوب و چماق و قمه و زنجير، اجازه و امكان داده- نظرش را اعلام داشته، ------- مسئله اينجاست كه اين (اربابان)!! نميدانند براي ريختن آراء كتبي خود به كجا و به كدام محل راي گيري بايد مراجعه كنند؟؟!!.

۱۳۸۲ تیر ۱۳, جمعه

چند روزي كه از هفته تجاوز نخواهد كرد- در سفر خواهم بود..... اميد وارم اگر عمري باقي بود پس از بازگشت، همچنان در كنارتان باشم..
ضمنا با استفاده ار فرصت، از هموطنان عزيزي كه گه گاه با (ئي ميل) بمن لطف ميكنند و همچنين در سايت هاي خود ازيادداشت هاي من نام ميبرند واستفاده ميكنند، تشكر و قدرداني ميكنم..
شهردار تهران از احداث غيرقانوني برج 15 طبقه جلوگيري كرد

اين برج توسط يكي از برجسازان معروف منطقه شمال تهران به نام «ب» با زد و بند با برخي عوامل شهرداري منطقه 6 در حال احداث بود.
اهالي محل با احساس وظيفه و نظارت با مراجعه به محاكم قضايي خواستار توقف ادامه عمليات برج شدند و محاكم قضايي نيز مالك برج را تحت تعقيب قرار داده اند.
-----------
خبر بالا به نقل از كيهان (توپخانه!) تهران است...... وقتي از اقدام شجاعانه! شهردار تهران با خبر شدم به ياد اين بيت زيبا و گويا افتادم كه ميگويد:گر حكم شود كه مست گيرند--- در شهر، هر آنچه هست گيرند!.
ملاحظه ميكنيد 15 طبقه ساختمان رفته بالا- تا اينجا همه چيز حتما قانوني !! بوده. حالا چطور شده كه از طبقه شانزدهم ببعد ناگهان همه چيز رنگ غير قانوني گرفته، بنده كه سر در نياوردم؟!.
---- اجازه بدهيد يكبار ديگر باتفاق، يادي از اين بيت پرمعنا بكنيم كه ميگويد(فريب بزرگي كه آغاز شد--- در غارت مملكت ، باز شد)



۱۳۸۲ تیر ۱۲, پنجشنبه

--------------------------------------------------------------------------------
پس از قتل ، آدم كشي و آدم ربايي نهادهاي شبه نظامي اين بار نوبت زنان روبنده پوش شد تا از قوانين جزاي اسلامي و كيان آن دفاع كنند.
--مجربان جديد قوانين جزاي اسلامي؟!!------------------------------------------------------------------------------
پنج شنبه 12 تير 1382
پس از قتل دختري ۲۳ ساله در خيابان صفائيه قم توسط زني روبنده پوش ، نيروي انتظامي اعلام كرد مقتول از اعضاي خانه فساد بوده است!.
شاهدان عيني نقل كرده اند كه زن روبنده پوش با فحاشي به دختر جوان به علت آنچه كه او بدحجابي و هرزگي مي ناميد با اعلام اينكه شماها هستيد كه خون شهيدان را پايمال كرده ايد با ضربات چاقو دختر جوان را به قتل رسانده است.
از وضعيت زن روبنده پوش اطلاعي در دست نيست.
پس از حوادث اخير در تهران وشهرهاي بزرگ ايجاد ناامني و دزدي وربايش در دستور كار گروههاي خاصي قرار گرفته است و اينان با دزديهاي وحشت آور و قتل در منظر عمومي سعي در ايجاد رعب و وحشت در جامعه دارند.
منبع خبر: خبرگزاري دانشجويان دانشگاه امير كبير

۱۳۸۲ تیر ۱۱, چهارشنبه


بيت لحم در دست فلسطينی ها

....
در پی عقب نشينی نيروهای اسرائيل، شادمانی بيت لحم را فرا گرفت

نيروهای امنيتی فلسطينی کنترل امور امنيتی شهر بيت لحم در کرانه باختری رود اردن را به دست گرفته اند.

اين امر بخشی از طرح بين المللی و جديد صلح خاورميانه موسوم به نقشه راه است.

پس از آنکه نيروهای اسرائيلی مسووليت شهر را به فلسطينی ها واگذار کردند، نيروهای پليس فلسطينی با يونيفورم های آبی رنگ پرچم فلسطين را بر فراز ساختمان های خود افراشتند.

------- اين آرزوي هر انسان متعادل و متعارفي است كه در برابر خشم و خشونت-- در برابر قتل و جنايت-- در برابر اشغال سر زمين هائي كه تاريخ آنرا نميشود بنام ديگري تجديد كرد و در
برابر ظلم و بيداد و ستمي كه بيشتر از نيم قرن بر مردم محروم بخشي از دنياي عرب گذشته است ، صلح و دوستي و آرامش و سازندگي و برابري و برادري ، را طلب كند و به نسل هاي وامانده در برابر
تعصب و خرافه و نيز(نژاد پرستي( و زور گوئي، فرصت داده شود تا بجاي خود كشي و سنگ پراني و حضور در صحنه هاي جنگ و جنون، به زندگي بر گردد و به كلاس و به
درس و به دانشگاه برود و براي فرداي سرافراز خود نشان بدهد كه قادر است حتي بهتر از ديگران- سازنده و آباد كننده باشد---- اگر...... بگذارند و اگر.... ديو جهل و جنون و تعصب،
از منطقه بر چيده شود و آنها كه بنام دين و خدا- پيوسته باني ويراني و عامل نافرجامي هستند به زباله دان تاريخ ريخته شوند... آري . اگر بگذارند؟!

۱۳۸۲ تیر ۱۰, سه‌شنبه

براي انساني كه حقوق خودش را مي شناسد و به اهميت ارزشهاي انساني، به سهم درك و بقدر قابليت خود- آشنا است، بسيار سخت و ناگوار هست كه همواره خودش را در جامعه اي ببيند كه
توهين و تحقير انسانها، بخشي از قاعده و قانون مسئولان آن جامعه است...
در نظامي كه عملا هيچ كس قادر نيست تا زبان به شكايت بگشايد ودرد ها و عقده هاي (كبره بسته) پيرامون كار و زندگي اش را باز گو كند......
در اجتماعي كه حتي انتخاب رنگ و نوع لباس، اختياري نيست.....
در محيطي كه از صبح تا شب، مدام دروغ مي شنوي و دو روئي و تاسي مي بيني - در مملكتي كه مديران و مسئولان آن بجاي درك مقام انسانها، تقليد و تهديد را بشكل (آيه) و(وحي) و امر-به
ضرب زور و شلاق و شكنجه و زندان تحميل ميكنند-- در كشوري كه ناله و فغان از بيداد رابه ارازل و اوباش وبقول خودشان سوسول ها(!) نسبت ميدهند و اعتراض و حق خواهي را-نفوذ دشمن(!)تعبير
ميكنند-- چگونه ميشود رنجور نبود و درد نكشيد و افسرده نبود ومتحير نشد؟؟...