۱۳۸۳ مهر ۹, پنجشنبه

براي ثبت در تاريخ
كشور (سنگاپور) كه وسعت خاكش حدود يك چهارم (تهران) است. بله فقط تهران - در سال ميلادي 2003. (پارسال) 10 برابر ايران (اسلامي!!) صادرات داشته است...
حساب بفرمائيد. وضعيت اقتصادي ايران (نفت خيز) و صاحب سرمايه را كه در دست ((عاشقان حجاب اسلامي!!!) چگونه دارد غارت ميشود0؟
درسال 1980. يعني يكسال پس از (انقلاب !ايران) سهم سرانه سنگاپور دويست و پنجاه دلار و ايران چيزي معادل يكهزار و پانصد دلار بوده كه امروز اين سرانه. براي سنگاپور(هرنفر) معادل 10 هزار دلار و براي ايران اسلامي كه زير بركات و كرامات اسلامي ادعائي آخوند ها دارد دست و پا ميزند- تقريبا همان ميزاني است كه در بيست و چهار- پتج سال پيش بوده است 0
******
در سالهائي كه نوجوان بودم. از بزرگتر ها مي شنيدم كه مي گفتند ايران از يك كشور عقب افتاده دارد به يك كشور در حال توسعه ميرسد و امروز كه به اوضاع ميهن و به كارنامه آخوند هاي حاكم نگاه مي كنم مي بينم دوباره (بلاي عقب ماندگي كه در درجه اول معلول خرافه گرائي هاست. گريبان *ملت (ناچار) را گرفته است 0

۱۳۸۳ مهر ۸, چهارشنبه

دو سال پيش . همين جا. نوشتم كه ...:
" گريه كن " حرفه اي هم به بازار آمد؟!
در جامعه اسلامي !! امروز ايران . چه مشاغل پر خير و بركتي بوجود آمده است !!
* *
«همشهري» در گزارشي به بازار گرم مجالس ترحيم پرداخته است.در اين گزارش از قول يك صاحب عزا آمده است: صد نفر مي‌خواهم تا بيايند در مراسم دوستش كه كسي را ندارد گريه‌ كنند و بعد مذاكره در مورد قيمت شروع مي‌شود. نفري 10 هزار تومان گران است. چانه زدن جزيي از كار اوست 7هزار تومان توافق مي‌شود. «همشهري» مي‌نويسد، تابوت روي دست‌ها مي‌رود، مشايعت‌كنندگان با چهره‌هاي مغموم پي‌اش. يك تشييع جنازه باشكوه؛ مثل فيلم‌هاي سينمايي. سياهي لشكرها زور مي‌زنند تا قطره‌اي اشك روي گونه‌هايشان بچكد.
انگار. صد نفر مشايعت‌كننده مرد مرده حالا ناهار را خورده‌اند. دستمزدهايشان را مي‌گيرند و رهسپار خانه‌هايشان مي‌شوند، تا شايد روز ديگري، خانواده ديگري براي خاكسپاري عزيزش، گريه‌كن حرفه‌‌اي بخواهد.
************************
اگه خدای نكرده يكی از آشناها(بعد 120 سال!) فوت شد و اقوام و دوستان زيادی جهت شركت در مراسم تدفين و ترحيمش نداشتيد می تونيد با پرداخت ده هزار تومان به ازای هر نفر سياهی لشكر جمع كنيد
***********************
حقيقت تلخ
چقدر ما ايراني ها به اشتباه خودمان را دست بالا گرفته ايم!!0هيچ فكر مي كرديد چهار تا آخوند روضه خون پيداشون بشه و اين طوري بزنن توي سرمون؟؟0كجاي ما ايراني ها قابل تحسين هست؟؟؟ اينكه اين قدر مايه آبرو ريزي داشتيم و خودمون خبر نداشتيم/
؟0

۱۳۸۳ مهر ۷, سه‌شنبه

تصاوير تماشائي ...
*
اردك ها و آدم ها!** اردك ها موجودات جالبي هستند، نه؟!
افكار عميق!

نميدانم چرا جماعت آخوند و بچه مسلمان هاي معروف به (حزب الهي!) از كراوات زدن وحشت دارند و زدن آنرا نشانه غرب زدگي ميدانند .... اما كمر بند سوراخ دار چرمي و پارچه اي و پلاستيكي را كه مثل كراوت سمبل غرب هست به كمر مي بندند و برايش مثل كراوت مضمون كوك نكرده اند؟0
داشتم فكر ميكردم . اگر خدائيش را بخواهيد اينها بايد بجاي كمر بند . از بند تنبان هاي نخي و كش دار استفاده كنند و شلوارشان را با (طناب) هاي معروف به (بند تنبان) دور شكمشان سفت كنند!!0
آخوند و بمب هسته اي و بندگي خدا ؟؟!!

در زمانى كه تمام كوشش صدا و سيما و روزنامه هاى ولايتى اين شده كه به مردم بگويند دنيا دارد به ما زور ميگويد و ميخواهند ما را از دستيابى به انرژى هسته اى محروم كنند اگر فكر كرده ايد مردم ككشان مى گزد اشتباه كرده ايد. گرچه هستند كسانى كه مانند يكى از روحانيون شهرما كه گوشه نشين است و ميگويد اگر ما آخوندها به اتم هم دسترسى پيدا كنيم ديگر خدا را بنده نيستم، تازه اگر خودمان هم بنده باشيم اين مريدهائى كه دورمان را گرفته اند مانند (مدير كيهان! ومعاونش و على آقا‌! و جان بر كفانش!!)، نخواهند گذاشت، ولى به هر حال مردم به اين داستان هيج علاقه اى ندارند و اگر هم مردم دنيا نگران شده اند اين نگرانى در مردم ايران نيست كه در هر حادثه اى سراغ مناسبتى ميگيرند كه اينها اشتباه كنند و به گرفتارى بيفتند اما اگر به بمب اتمى و تصميم هاى آژانس انرژى اتمى بى اعتنا هستند در مقابل از خون بچه هايشان نمى گذرند. به آن نشانى كه آنقدر در مقابل حادثه پاكدشت مردم ناله و نفرين كرده و به تلفن هاى صدا و سيما تلفن كرده اند كه گويا خبرش به آقا(!) هم رسيده و حضرات را با خبر كرده است كه يك هفته بعد از فاش شدن ماجرا يقه همديگر را گرفته اند تا بلكه يكى را دراز كنند و خلاص شوند. آخر جالب و غم انگيزست كه در كنار گوش ام القراى اسلام ۲۹ نفر كشته شده اند و دستگاه عريض و طويلى كه وانمود ميكند همه جا را مواظب است ككش هم نگزيده تا بچه اى دم مرگ از دست قاتل فرار كرده و بعد از هفت عمل جراحى سالم مانده و به حرف افتاده و تازه پليس و آگاهى بيدار شده اند. به هر حال شهر تهران و بلكه همه ايران از ماجرا تكان خورده است از ماجراى قتلهاى پاكدشت. قتل هولناك بيش از ۲۹نوجوان تهرانى به دست دو قاتل خطرناك به مدت يكسال و نيم بار ديگر بى لياقتى و ناتوانى نيروى انتظامى رژيم اسلامى را در مقابله با بزه كارى هاى اجتماعى به نمايش گذاشت. در هفته گذشته برخى از روزنامه هاى وابسته به رژيم و عده اى از كارگزاران جمهورى اسلامى !! با اشاره به اين جنايات بطور ضمنى از نيروى انتظامى انتقاد كردند. اما هيچ يك از آنها طبعا به اين واقعيت اشاره نداشتند كه در نظام اسلامى حاكم بر ايران، نيروهاى انتظامى، و گروههاى فشار، دايره منكرات و دستگاههاى عريض و طويل قضائى و امنيتى و بسيج و سپاه هيچ يك براى خدمت به امنيت و آسايش مردم نيستند بلكه سران و فرماندهان اين دستگاهها فقط خود را براى مقابله با مخالفان و منتقدان و ناراضيان آماده كرده اند

۱۳۸۳ مهر ۶, دوشنبه

قتل و جنايت درايران غوغا می كند
ماجرای كشته شدن تعداد زيادی از كودكان پاكدشت(1) خيلی تكان دهنده تر از آن است كه قابل تصور باشد. با دقت اوليه به چند نكته مهم می توان توجه كرد:
چقدر دردناك است كه در طول اين مدت كه حتماً پدران و مادران و خانواده آنها به در و ديوار می زده اند كه از فرزندشان خبری داشته باشند و پارتی ای برای پی گيری نداشته اند و بی پاسخ مانده اند كه خبری نيست.
نيروهای اطلاعاتی و انتظامی ما نيروهای قوی ای هستند. نشان داده اند كه در ماجراهايی كه انگيزه دارند به خوبی می توانند آن را رد يابی و ريشه يابی كنند. در اين ماجرا نيروی انتظامی و بخش اطلاعاتی آن وظيفه اصلی را دارد. در مورد برخورد با سينما يا برخورد با مسأله بدحجابی كه انگيزه اصلی است! و يا حتی مساله قاچاقچيان و ترافيك و حوزه سياست نشان داده اند كه توانا هستند و خوب هم توانا. آنها بايد پاسخ دهند كه در اين ماجرا و احتمالاً ماجراهای ديگری كه در حال وقوع است چه كرده اند و چه نوشدارويی پس از مرگ سهراب ارائه كرده اند. فرمانده نيروی انتظامی اين خوبی را داشته كه گفته در اين مورد پاسخگو است. منتظر هستيم.
در تو در توی ا ين كشور بزرگ و زير اين پرده نازك معنويت تبليغ شده، دنيای لجنی خوابيده است. جنايت و فقر غوغا می كند. اين درد دل همه شماهاست و هركس اندك عقلی داشته باشد برای آينده اين كشور كه اولويتهای آن به شدت به هم ريخته است نگران می شود. آری، اولويتها به هم ريخته00!
**مطلب بالا از وبلاگ معاون رئيس جمهوراسلامي!! انتخاب شده است
******.
.. پاكدشت.شهركي است فقير نشين كه در جنوب شرق تهران(ورامين) قرار گرفته است در اين شهرك
*اخيرا دو جوان زير30 سال را بجرم تجاوز و قتل 30 كودك ونوجوان پسر دستگير كرده اند.0
نكته قابل توجه كه نشان دهنده بهم ريزي خلافت سياه آخوند هاست اينكه. اين دو قاتل ظرف مدت يكسال دست باين جنايت مصيبت بار زده اند-- و از آن بدتر- يكي از دو قاتل چند ماه قبل از دستگيري بجرم كار هاي خلاف بازداشت و پس از مدتي(بعلت نداشتن مدرك قابل قبول!!!) آزاد ميشود0000
جنگ قدرت و توسري زدن هاي دو جناح حاكم (دولت وعوامل آن با قشريون وتند رو هاي كور)و ذوب شده (به قول خودشان) در (ولايت!!) ملا حسني ها و اين حاج آقا سيد (معاون!) را هر دو در آستين دارد!0
دولت بي اختيار اين روزها سفت وسخت متهم به فريب مردم خصوصا نسل جوان و دانشجوست كه طي دو دوره انتخاب!!! با حرف و وعده (آنهم صد تا يك غاز) مردم را سر كار گذاشت و در واقع براي ملا هاي فريب كار و وابستگان بيشتر بازاري آنها- فرصت و وقت خريده است 0
و..نيز... تند رو هاي حاكم كه امور كليدي را در اختيار دارند و بدون كمترين توجهي به خواست معتدل ترها!! همچنان فاشيست وار سرنوشت و ثروت و تاريخ ايران به حراج گذاشته اند!0

۱۳۸۳ مهر ۵, یکشنبه

تو سخن می‌گویی، من نمی‌شنوم
تو سکوت می‌کنی، من فریاد می‌زنم
با منی، با خود نیستم و بی تو خود را در نمی‌یابم..
.دیگر هیچ چیز نمی‌خواهد، نمی‌تواند تسکینم بدهد...0
شاملو

۱۳۸۳ مهر ۲, پنجشنبه

! بيست و پنج سال پس از به آتش كشيدن مي فروشي ها و ميخانه ها ؟
*روزنامه هاي امروز پايتخت نوشته اند كه :
. غرب كشور شاهراه ورود مشروبات الكلي است

سالانه حدود 40 ميليون ليتر مشروبات الكلي در بازار غيرقانوني ايران، عرضه مي‌شود. بهاي فروش اين حجم انبوه از مشروبات الكلي، سالانه به 400 ميليارد تومان بالغ مي‌شود.
****
و...... تازه اين 40 ميليون ليتر مشروبات الكلي. غير از (عرق كشمشي) هست كه در پستوه خانه ها تهيه و مصرف ميشود0
در ايران (به شدت اسلامي!!) عرق كشمش را در پاكت هاي پلاستيكي دست بدست ميبرند!!0

۱۳۸۳ مهر ۱, چهارشنبه

در مملكت (امام زمان) مدارك تحصيلي عالي هم (كيلوئي) شد ؟!
كشف دانشگاه "هاوائی” كه مدركش "هوائی” است
اين مدارك (كيلوئي) و (هوائي) قاعدتا بايد موجب ابطال مدارك تحصيلی عالی بسياری از مديران! و قضات قوه قضائيه! بشود.

تعدادی از رؤسای شعب، معاونان و قضات ديوان عالی كشور، رئيس يكی از مجتمع های قضايی، دو نفر از رؤسای دادگستری مناطق آزاد و يكی از معاونان وزارت دادگستری مداركشان را از اين دانشگاه گرفته اند. اين در حالی است كه چنين دانشگاهی اساسا وجود خارجی ندارد، بلكه يك شركت جعل مدرك است كه اخيرا كشف و رسوائی آن دامن آقايان را گرفته است.
گفته ميشود شماری از اساتيد و مسئولان دانشگاه آزاد و شهرداری تهران نيز در ميان فارغ التحصيلان اين دانشگاه هوايی اند..
****
وقتي اداره يك كشور مبنايش (امداد هاي غيبي!) و پايه هايش براساس حديث و روايت و (حقه و تزوير وريا) باشد.... دكتر و مهندس و متخصص و تحصيل كرده اش هم بايد جواز و گواهي (كيلوئي) و يا بقول خودشان(هوائي) داشته باشند!!0
*********
..وقتي مدرک قاضي!!!! هوائي و يا کيلوئي و يا بد تر از اينهاحوزوي باشد بايد که چنين فجايعي روي بدهد- خبر را بخوانيد:
۰ خودكشي يك زن در مجتمع قضايي ارشاد- اين زن حدودا 40 ساله كه به روابط نامشروع متهم بود، در پي مشاهده برخورد تند يكي از قضات، خود را از طبقه چهارم ساختمان مجتمع ارشاد به پايين پرتاب كرد.
آثار داشتن مدارك هوائي (كيلوئي)بايد كه چنين باشد0...... :

*********
و....... اكنون يادي از شاعر گرانمايه (ايرج ميرزا) بكنيم و بيتي از يك قصيده بلند بالاي او را كه بحق هشدارثابت شده اي هست.. باتفاق بخوانيم:
در (ايران) تا بود ملا و مفتي
به روز بدتر از اين هم. بيفتي
*******
طوفان ivan چه بر سر اين پل اورده
طوفان دريائي (ايوان) و گرد باد هاي مخوف و ويرانگر آن(هفته گذشته) در سواحل جنوب شرق آمريكا تا توانست كوبيد و واژگون و ويران كرد..

۱۳۸۳ شهریور ۳۱, سه‌شنبه

كمي بيشتر . بيانديشيم

.. اسارت و آزادى از درون آدمى برمى خيزد
انسانى كه از درون به آزادى و استقلال نرسيده است اسير دست كسانى خواهد شد كه در همه جوامع همواره مترصد بهره كشى از انسانها هستند. فرقى نمى كند چه بنام آزادى و چه بنام دين....
آزادى، استقلال و دين، همواره ما ايرانيان را به چالش فرا خوانده است.

۱۳۸۳ شهریور ۳۰, دوشنبه

امروز. روز (امروز) است ؟!

* بخشي از نوشته طنز پرداز معاصر. ابراهيم نبوي

بيست و پنج سال پیش از امروز.... چهل ساله ها نیز مانند بیست ساله ها فکر می کردند. آنها به خیابان آمدند و فریاد زدند. می خواستند با فریاد خیابانها را تسخیر کنند و عدالت و آزادی و استقلال را به زور حاکم کنند. آنان قربانی کسانی شدند که با ندادن فرصت آزادی به ملت، آدرس خیابان انقلاب را به آنان دادند تا در میدان انقلاب جهل جانشین ظلم شود و سخن گفتن این بار به بهانه انقلاب ناممکن شود. نسل انقلاب نام فرزندانش را حنیف و میثم و یاسر و سپیده و آزاده و طوفان و سحر گذاشت، به این باور که فرزندان راه پدران را خواهند رفت.
بیست سال پیش از امروز.... نسل انقلاب یا کشته شد یا کشت، بی آنکه به بهشت آرمانهایش برود یا بی آنکه از جهنم خشونت و نادانی و عقب ماندگی بگریزد. خیابانها بوی باروت می داد و خون بر کف خیابانها خشکیده بود، نه بر کف خیابان که بر ماسه های جنوب و در خاکریزهای جنگ. حنیف ها و ابوذرها و سپیده ها کودکانی بودند که با چشمان معصوم شان به بادرفتن آرمانهای ساده دلانه پدران را می دیدند.
ده سال پیش از امروز.... پدران انقلابی دریافتند که عصر انقلاب تمام شده است، دریافتند آنکه دیگران را قربانی می کند خود نیز قربانی خواهد شد، دریافتند که آرمان هایشان سالهاست که به باد رفته است. نسل امروز حاصل آرمانهای پدران را زندگی می کرد،اما آزادی را می طلبید. حنیف ها و سپیده ها و آزاده ها در تهران و پاریس و لس آنجلس دیگر نه به ریش پدران مقدس شان معتقد بودند و نه به سبیل پدران مبارزشان.
پنج سال پیش از امروز.... بیست ساله ها هم مثل چهل ساله ها فکر می کردند. آنان دریافتند که باید گفت و شنید و خواند و نوشت. گفتند وشنیدند و خواندند و نوشتند. پدران نیز دریافتند که بزرگترین کاری که می توانند بکنند این است که به اشتباهات شان اعتراف کنند و نام اشتباهات شان را تجربه نگذارند. فرزندان نافرمان به پدرانشان آموختند که زبان اسلحه هرگز زبان خوبی برای سخن گفتن نبوده است. حنیف و سپیده و آزاده دنیای روزنامه و اینترنت را کشف کردند. دنیایی که در آن هر کسی حق حرف زدن داشت.
امروز، روز امروز است.... بچه های امروز اگرچه تجربه های دیروز را تلخ و دشوار به یاد دارند، اما می دانند که فردا نخواهد آمد مگر آنکه راه سخن گفتن باز بماند. بچه های امروز را از جامعه بیرون کردند، نشاط و آفتاب را از آنان گرفتند، آنان را از مناطق آزاد راندند، بچه های امروز بنیان را بنیاد کردند و حیات نو را پی گرفتند، همه را از آنان گرفتند تا اطلاعات این نسل در حد کیهان باقی بماند. بچه های امروز وقتی دنیای کاغذی را تنگ و دشوار دیدند، به پنجره های باز اینترنت رو آوردند، هر کدام شان یک روزنامه شدند و هر کدام شان یک سردبیر، در خانه هر کدام یک پنجره به تمام دنیا گشوده شد. پنجره ها را باز نگه می داریم
****
بله.... پنجره ها را بايد باز گذاشت..0

۱۳۸۳ شهریور ۲۷, جمعه

جامعه. آينه حاكميت است
*همه جا صحبت از فسادي هست كه تار وپود جامعه (اسلامي!!) آنهم از نوع (ناب)اش!! را بهم گره زده است!!

فساد و فحشاء و اختلاس و هر سقوط اخلاقی ديگری در جامعه از دل حاكميت و نابرابری در آن جامعه بيرون می‌آيد. "ماهی از سر گنده گردد، نی زدم" فساد و تباهی اخلاقی امروز جامعه ايران بازتاب همين فساد در حاكميت است، جامعه آينه حاكميت است ...

****





۱۳۸۳ شهریور ۲۴, سه‌شنبه

اعلام خبر و نظر يك هموطن

ايران اسلامي(!) ركورد دار مرگ و مير عابران هم شد
* (ما) ركورد دار كشت و كشتار جاده اي و پياده روئي هستيم!!
arash
نتايج تحقيقات نشان مي‌دهد، ميزان مرگ‌ومير عابران پياده در ايران ـ كه اكثرا در گروه سني كمتر از ده سال و بالاي 60 سال هستند ـ چند برابر كشورهاي پيشرفته و حتي بيشتر از برخي كشورهاي خاورميانه است. به نوشته(روزنامه) همشهري، بنا بر آمار منتشر شده توسط سازمان پزشكي قانوني كشور، تعداد فوت‌هاي ناشي از تصادفات طي سال 81 با 15 درصد رشد نسبت به سال 80 به 21 هزار و 872 نفر رسيده است كه با ادامه اين روند، در آينده‌اي نه چندان دور شاهد يك فاجعه خواهيم بود.
****
خبر از سايت بازتاب!! تهران هست00۰ پياده رو هاي مملکت اسلامي!! تا بخواهي محل رفت و آمد موتور سواران و وسائل دستي و موتوري ديگري است که بايد در خيابان ونه پياده رو ها تردد کنن۰ مشگل اينجاست که در حکومت اسلامي!! آنهم از نوع نابش!!- تا بخواهي بجاي کنترول امور عمومي و اجتماعي و آموزش هاي لازم و ضروري- يک مشت عقب مانده ذهني و بي سواد بنام آمرين(!) به معروف- يقه عابران را مي گيرند و با انواع مزاحمت ها - تذکر پوشاندن موي سر ميدهند و هشدار که اي واي نگذاريد آبروي اسلام برود-
۰ بايد توي ايران باشي و توي پياده رو ها(اگر توانستي!) قدم برداري- آن وقت خواهي فهميد که من چه ميگويم۰ آقا! سيستم اسلاميl
ما داره هنگامه ميكنه!!00




۱۳۸۳ شهریور ۲۳, دوشنبه

صحراي كربلا و قيام حضرت حسين (ع) و سركوبي كه صورت گرفت. با محكوميت مظلومي كه حرف دلش را - ميزند و زنداني ميشود. چقدر تفاوت دارد؟؟..
شش ماه حبس براى نصب شعار در پشت شيشه اتومبيل!!..

گروه اجتماعى : راننده مسافركش خط بيمارستان خمينى (سپه)_ ميدان امام حسين(فوزيه) تهران - به دليل نصب شعار «دوران ستمگران مستبد به پايان رسيده است» روى شيشه عقب خودرو- به شش ماه حبس تعليقى محكوم شد.
****
بالاخره نفهميديم براي بيان (مظلوميت) خود بايد گفت و بايد نوشت و يا زندان رفت و كشته شد؟؟0
وقتي فرصت طلبان. كاري جز خفه كردن صداي مظلوم ندارند - . - نوشتن فرياد بر كاغذي و چسباندن آن پشت شيشه- (رافت!!) مسلماني!! رالكه دار كرده است؟؟؟!!0

۱۳۸۳ شهریور ۲۲, یکشنبه

در ايران (اسلامي!) دغدغه خاطر حضرات لچك و روسري و چادري است كه (اصل و اساس) ناموس و حفظ (عفت و عصمت!!) بحساب ميآيد..!!... اينكه هولناك ترين جنايات آنهم در شرايطي كه قاتلين با سوابق و محكوميت هاي قبلي. كودكان معصوم را مورد آزار جنسي قرار داده و مي كشتند. در برابر (عفت و عصمتي) كه در خطر است.. اهميتي ندارد!!0
خبر را بخوانيد
****
چه کسی در اين جنايت مقصر است؟

در ايران جنايت تکان دهنده ای روی داده است: دو جوان ۲۵ ساله، با همدستی يکديگر ۲۲ پسربچه و سه بزرگسال را به قتل رسانده اند.
خبرگزاری های جهانی خبر اين جنايت را انعکاس داده و روزنامه های ايران آن را "تکان دهنده ترين پرونده جنايی تاريخ ايران" خوانده اند
.
برای آگاهی از جزئيات رويداد اينجا را کليک کنيد!
در اين ماجرا، چند نکته اصلی جلب توجه می کند:
دو عامل اين جنايت، دو جوان زحمتکش هستند که خود دوران کودکی سختی داشته اند.انگيزه جنايت آنها مسئله جنسی بوده است، زيرا آنها برای تجاوز به قربانيان خود، پسربچه ها را می ربودند و سپس از بيم دستگير شدن، آنها را به قتل می رسانده اند.
دو متهم به قتل اهل شهرستان تربت حيدريه در استان خراسان هستند. آنها برای کار به تهران آمده و در کوره پزخانه های خاتون آباد مشغول کار سخت و طاقت فرسای آجرپزی شده اند. پسربچه هايی که قربانی سنگدلی قاتلان شده اند، همگی اهل محلات فقيرنشين قيامدشت و پاکدشت در جنوب شرقی تهران بوده اند.
اما برجسته ترين نکته اين است که دو قاتل بيش از يک سال به شکار کودکان و کشتن آنان ادامه داده اند.
در اين رابطه چند سؤال مطرح است:
چه عاملی تا یک سال دستگيری قاتلان را به تأخير انداخت و آنها را به ادامه جنايت تشويق كرد؟؟

۱۳۸۳ شهریور ۲۰, جمعه

......چيزي كه عيان است..... چه حاجت به بيان است؟؟

امام جمعه نوشهر: روز بروز بانوان چادري کم مي شوند

امام جمعه شهرستان نوشهر در نماز جمعه اين هفته آن شهر با پرداختن به آنچه بى حجابى و بد حجابى در جامعه ناميد گفته است که دختران جامعه ما به لحاظ حجاب
وضعيت نامناسبى دارند و روز بروز بانوان چادرى کم ميشوند.
****
وقتي امام جماعت (نوشهر) اين گونه اقرار و اعتراف ميكند...... حساب(اين روز به روز كم شدن!) ساير شهرهاي بزرگ و پرجمعيت ايران . مخصوصا پايتخت را
داشته باشيد!!0
هنگامي كه صحبت از زور و شعار باشد... همه آنچه كه بزعم حضرات بايد نمادي از باور مذهبي باشد- روز به روز(كم) و (كمتر) ميشود0 .

*****************
جاي پاي اهريمن؟
اين خبر (!) را هم بخوانيد و تحجر و عقب ماندگي و خوي و خصلت (اهريمني) را در لابلاي آن ببينيد

*اي مرگ بر جامعه مدني، جامعه مدني يعني دختر و پسر و زن و مرد با هم فرق ندارند و زنا براي آنها مثل حيوانات است. امام جمعه اروميه در ادامه از رشد بدحجابي و بي‌حجابي در جامعه انتقاد كرد و گفت: بدحجابي و بي‌حجابي در دانشگاهي در نيجريه ممنوع اعلام مي‌شود ولي اين، امروز براي ما ننگ نيست؟ براي رئيس جمهور، براي آزادي ننگ نيست؟
****
غرض. تا احمق و خر در وطن هست
هميشه جاي پاي ( اهرمن ) هست

۱۳۸۳ شهریور ۱۹, پنجشنبه

طرح تاسيس پارك هاي (زنانه) در ايران به تصويب رسيد!!

*كليه باغبان ها و كساني كه مامور زدن چمن هستند. از كارگران اخته شده خواهند بود!!
* رندان اطلاع دادند كه در پي زنانه و مردانه كردن پارك ها - قرار است بزودي طرح جدا سازي ( قبرستانها) نيز عملي شود!!
بالاخره بعد از جنگ و جدل هاي فراوان.! طرح تاسيس پارك هاي زنانه در ايران اسلامي! به تصويب رسيد و شهرداري قرار است بزودي اين پارك ها را ساخته و آماده بهره برداري نمايد!!0
خبرنگار(ما)!. ضمن گفتگوي چند ساعته با مسئولين اين طرح- خلاصه مصاحبه خودش را به شرح زير فكس كرده است0!
* اين پارك ها به صورت جدا گانه (مردانه و زنانه) در تهران ايجاد شده و در بعضي موارد ممكن است چسبيده بهم باشند!0 اين طرح (جدائي) ممكن هست در پارك هاي فعلي نيز به مورد اجرا گذاشته شود0
* ورود (گرگ ها) ببخشيد. آقايان. به پارك هاي (بره)ها. يعني (خانمها) ممنوع است و اگر مردي يواشكي وارد پارك زنانه شود دستگاه هاي (كنترول!) مجهز! به آلارم(چماق) يا زنگ خطر با صدائي شبيه به جيغ خانم ها به نيروي انتظامي! اطلاع خواهد داد0
* پارك هاي مردانه تابلو هاي بزرگ با اسامي مردانه مانند پارك اكبر آقا. پارك علي آقا. و يا پارك اصغر آقا خواهند داشت و پارك هاي زنانه اسم هائي نظير پارك صغري و يا سكينه و امثال آنها.....0
* البته براي مراجعين بيسواد پارك ها - علاوه بر تابلوي اسامي. قرار است از تصاوير نقاشي شده گل و بته هم استفاده شود!! 0 باين ترتيب كه براي پارك هاي زنانه . تصاويري از گلهاي نسترن و مريم و بنفشه و نرگس و مينا و براي پارك هاي مردانه نام گلهاي كاكتوس و خر زهره و عرعر و بيد مجنون . در نظر گرفته ميشود!0
* كليه باغبان ها و كارگران نظافت و احتمالا مامورين (مراقب!!) از ميان مردان اخته شده (!) انتخاب خواهند شد0
البته بايد ياد آوري بكنم كه اعلام تصويب طرح زنانه و مردانه كردن پارك ها - مورد اعتراض برخي از خواهران (نيمه اسلامي!) و آنها كه چاره اي جز نشان دادن صورت ظاهر ندارند- قرار گرفته و عنوان كرده اند كه قبلا با وجود پارك هاي مختلط . آنها با دوستان پسر(!) خود ( به اميد هواخوري!!) و خريد و خوردن بستني و ساندويچ و بلال. - يك ديگر را ملاقات ميكردند . درحاليكه با ايجاد و اجراي پارك هاي (زنانه و مردانه) آن ها ناچارند براي ديدار دوستان پسر خود- يكسره و بدون معطلي. به خانه و يا آپارتمان آنها بروند!!0
** ملاحظه مي كنيد كه اين طرح نيز همانند همه (طرح) هاي!! حضرات(اسلامي!!) مردم. را دعوت به (پنهانكاري) و آلودگي هاي ناشي ازآن ميكند

۱۳۸۳ شهریور ۱۷, سه‌شنبه

سخنان بياد ماندني " چارلي چاپلين" نابغه دنياي سينما
ديكتاتور ها مى ميرند؛ و قدرتى که از مردم مى گيرند به مردم باز خواهد گشت

من متأسفم اما نمى خواهم امپراتور شوم ! کار من نيست. من نمى خواهم به کسى دستور دهم يا جايى را فتح کنم. من دوست دارم به همه کمک کنم، اگر امکانى باشد !.. يهودي،(مسلمان)- بى دين، سياه، سفيد. ما همه مى خواهيم به همديگر کمک کنيم؛ نوع بشر چنين است. ما همه مى خواهيم در شادى يکديگر زندگى کنيم؛ نه در رنج و بدبختى يکديگر. ما نمى خواهيم از يکديگر متنفر باشيم و همديگر را تحقير کنيم. در اين دنيا اتاقى براى همه يافت مى شود و زمين نيک غنى است و مى تواند براى همه غذا فراهم کند. شيوه زندگى مى تواند آزاد و زيبا باشد. اما ما راه را گم کرده ايم.
****
و...... امروز و در آستانه هزاره سوم كه به غلط آنرااوج!! (تمدن!!) انسانها مي ناميم و متاسفانه. ميدانيم - وحشي ها . خون ريز ها و ديكتاتور پيشه ها و دروغ گو ها و ريا كاران و خلاصه بيماران و جانيان زيادي- عنوان رئيس و رهبر و ليدر و ...و...را. يدك مي كشند- نمي گذارند تا انسان ها در كنار يك ديگر اختلافات (كهن) ديني و رنگ پوست و تمام نگاه هاي غرض آلودي را كه باو تلقين و تزريق كرده اند - دور بريزند و بدور از كشت و كشتار و خون ريزي و اين همه درد و رنج و عذاب - زندگي كنند00

۱۳۸۳ شهریور ۱۴, شنبه

آدم كش محكوم به مرگ- قبل از اينكه اعدام شود- يك نفر ديگر را كشت !!
در آشفته خلافت هاي (ناب!!)- زندانيان در سلول هاي خود 0 براي كشتن يك ديگر. چاقو مي سازند !!
قاتل ميگويد: چون به شدت عصباني شده بودم. به همين علت چاقوي دست ساز خودم را در آورده و قبل از اينكه او(مقتول) بتواند از چاقوي خودش استفاده كند. كارش را تمام كردم !!
*
يک قاتل سابقه‌دار که در اواخر سال 75 به اعدام محکوم شده بود و در حال حاضر منتظر اجراي حکم اعدام است، بار ديگر در زندان رجايي شهر کرج يک نفر را کشت. به گزارش مهر، چند روز پيش با سروصداي زندانيان سالن 10 در زندان رجايي‌شهر، مسؤولان زندان به سرعت در محل حاضر شده و دريافتند که درگيري بين دو زنداني منجر به قتل يکي از آنان شده است.قاتل که عباس نام دارد؛ در بازجويي‌هاي به عمل آمده گفت: چندي پيش عبدالرضا که در زندان قزل حصار زنداني بود به بند ما آمد و به سرعت با هم دوست شديم و پس از مدتي نيز همخرج شديم.قاتل افزود: روز حادثه يکي از دوستان عبدالرضا از من خواست که سهم خرجي‌ام را به او بدهم و من هم گفتم که سهم خود را فقط به مسؤول خرج مي‌دهم. درهمين بين عبدالرضا بدون هيچ عذر و بهانه‌اي ساعتم را به جاي خرجي از من خواست که همين مسأله منجر به درگيري ما شد.وي گفت: به شدت عصباني شده بودم به همين دليل چاقوي دست‌ساز خود را در آورده و قبل از اينکه او بتواند چاقوي خودش را در آورد، به او ضربه زدم و بعد از چند دقيقه ديدم او مرده است.
****
در مملكتي كه اصرار دارند اسناد همه ي ناتواني ها و بهم ريختگي هاي خودشان را به امضاي ( صاحب الزمان) برسانند . همه جور بدبختي. از همه نوع آن.عملي و شدني و باور كردني است!!0
****
ضمنا
بد نيست يك سري باين آدرس بزنيد تصاويری از کسانی که مخالف "بد حجابی" هستند. 00

۱۳۸۳ شهریور ۱۳, جمعه

دلكش. بزرگ بانوي آواز ايران درگذشت
يادش پيوسته پايدار و نامش. همراه ترانه ها و آوازش همواره باقيست*
*****
خانم دلكش! بعضی وقت ها آدم چنان در گذشته های پشت سرمانده غرق می‌شود كه زمان را فراموش می‌كند. هر خواننده ای از ميان ترانه هائی كه خوانده، چند ترانه محبوب دارد. من می‌خواهم بپرسم ترانه محبوب شما كدام است؟ می‌خواهم بدانم بعضی وقت ها كه گوشه آشپزخانه، در تنهائی چای دم می‌كنيد و سيگاری آتش می‌زنيد، چه آواز و يا ترانه ای را بياد همه گذشته ها و پيوندشان با حال و روز كنونی زمزمه می‌كنيد؟
دلكش: اگر حال ترانه را داشته باشم " می‌روم و می‌گذرم" را و اگر بغض گلويم را گرفته باشد همان چند بيتی را كه وسط ترانه "كاروان" خوانده ام. يعنی "بخت سبك عنان، اگرم همرهی كند- با پای جان به بدرقه كاروان رو
م"
***********
امروز بيستم شهريورماه 1383
باين خبر هم توجه كنيد
مجلس ختم دلكش ممنوع شد !!
بنا به دستور صادره از محافل پشت پرده حكومتی، از برگزاری مجلس ختم دلكش در مسجد حجت ابن الحسن درخيابان سهروردی جلوگيری شد. نزديكان دلكش از مسئولين اين مسجد تقاضای وقت برای مجلس ختم را كرده بودند اما پس از چند روز مسئولين مسجد تلفنی اطلاع دادند كه مراسم ختم برای دلكش ممنوع است و به همين
دليل نمی توانند وقت مجلس ختم بدهند!


۱۳۸۳ شهریور ۱۱, چهارشنبه

خبرنگار ظاهرا مستقلي در يك جلسه مطبوعاتي در تهران گفته است:
ما بر گشته ايم به (100 سال) قبل .
و من ميگويم :
نخير قربان . بر گشته ايم به 200 سال پيش؟!
روزنامه جمهوري(!) اسلامي(!) كه حكايتش بر همگان روشن هست. اخيرا براي دوهزارمين بار پا توي كفش (زنان) كرده است و قصه پر غصه (لچك) و روسري را كه علامت مشخصه حجاب . يعني عفت و سلامت!! ميداند. تكرار كرده و نوشته است :
"" خيابانهاي تهران و شهر هاي بزرگ كشور اكنون به محل جولان زنان و دختران آلوده اي تبديل شده است كه غارتگران (دين و غيرت!) هستند......""
ميگويند در بحبوحه جنگ با قشون روس ( عهد قاجار) وقتي عباس ميرزا نايب السلطنه احساس كرد كه عمده قواي تحت فرمان خود را از دست داده است واگر قواي كمكي نرسد مقاومتش در هم خواهد شكست. با عجله نامه اي حاكي از وخامت اوضاع براي پدرش (پادشاه) نوشت وآنرا به برادرش حسن علي ميرزا شجاع السلطنه!( ششمين پسر از شصت پسر فتحعلي شاه) سپرد و سفارش كرد كه سريعا به تهران برساند...
شجاع السلطنه فاصله تبريز - تهران را سه روزه با اسب طي كرد و تنگ غروب به تهران رسيد و بي آن كه لباس خود را عوض كند نظر به اهميت و فوريت امر. با همان لباس و سر و روي گرد آلود به قصر سلطنتي رفت و اجازه شرفيابي خواست....0
در آن زمان مرسوم نبود كه وقت شرفيابي كلاه از سر بر گيرند( اين رسم و اين عادت تا همين اواخر در بيشتر دهات و روستا هاي دور و نزديك وطن مان در ميان روستائيان ساده دل و زحمت كش - مرسوم بود - به شكلي كه به محض بيدار شدن و بيرون آمدن از خانه. حتما بايد كلاه نمدي شان بر سرشان باشد)..باري. كسي كه نزد شاه ميرفت مي بايستي گوش هايش حتما زير كلاه پنهان باشد!!0
شاه پس از خواندن نامه (عباس ميرزا) به فكر فرو رفت و چون سر بر داشت متوجه شد گوشهاي شجاع السلطنه از زير كلاه بيرون افتاده است.. آنگاه . با عصبانيت فرياد زد مگر تو ابله نميداني كه وقتي حضور (ما) هستي. بايد گوش هايت زير كلاه پوشيده باشد؟.... شجاع السلطنه گوش ها را فورا زير كلاه برد و تعظيم دوباره اي كرد و گفت:
فربان ! اما با رفتن گوش هاي من به زير كلاه. عباس ميرزا و لشكريانش از چنگ دشمن نجات پيدا نمي كنند !....""
*
اكنون (خاقان!) زمان و يا (خاقان هاي ريز و درشت حاضر در عبا و عمامه) خاطر مبارك شان! .نگران بيرون افتادن تار موي نسوان از زير لچك و روسري و (مقنعه) و بر باد رفتن (( غيرت مردانه و عصمت زنانه)) در ام القراي اسلام است!!0