۱۳۸۳ شهریور ۷, شنبه

آنها كه جسم (مرده) را ميخورند گرسنه اند ؟ يا آنها كه روح انسانها را مي كشند ؟؟

گوشت آدم، غذای جدید كامبوجي ها

2 مرد(!) کامبوجي از گوشت انسان تناول می‏کنند.
!.وجود نداشتن قانونی در رابطه با آدم خواری باعث شد تا 2 مرد کامبوجیه‏ای که گوشت بدن چندین فرد را خورده بودند، از زندان آزاد شوند.
این افراد که در قسمت مرده سوزی يكي از شهرهاي (كامبوج) کار می‏کردند، پس از خوردن انگشتان دست و پای مردگان سوخته شده، دستگیر شده بودند.
همسایگان این دو مرد به پلیس منطقه خود هشدار داده‏اند که در صورت نبود جنازه به اندازه کافی، احتمال دارد که مردان خطرناک برای خوردن گوشت انسان به آنها حمله کنند.
در عین حال پلیس کامبوجیه هنوز هیچ قانونی را برای مبارزه با آدم‏خوارها به تصویب نرسانده است.
****
تنها پليس كامبوج نيست كه براي مبارزه با (آدم خوارها) قانون تدوين و تصويب نكرده است. در مملكت اسلامي(!) ما نيز چنين قانوني نبايد و نميتواند. وجود داشته باشد!!00

۱۳۸۳ شهریور ۶, جمعه

مديريت انقراض. همچنان فعال است؟!
هشدار سازمان زمين شناسي نسبت به فاجعه فرونشست زمين در كشور
: سازمان زمين شناسي نسبت به وقوع يك فاجعه زيست محيطي در كشور هشدار داد. مهندس محمدجواد بلورچي رئيس گروه زمين شناسي مهندسي سازمان زمين شناسي كشور در گفتگوي اختصاصي با اعلام اين مطلب گفت : برداشت بي رويه آبهاي زيرزميني در كشور محيط زيست را تهديد مي كند. وي با اشاره به وقوع اين فاجعه زيست محيطي در كشور , خاطرنشان كرد كه در حال حاضر در كشور به شكل غيرقابل قبولي از آبهاي زيرزميني استفاده مي كنيم كه برداشت آبهاي زيرزميني در مناطق شهري , يكي از مواردي است كه موجب كاهش بيش از حد سطح سفره هاي آبهاي زيرزميني شده است و اين امر در سالهاي آتي , دشتهاي كشور را با نشست هاي ناحيه اي مواجه خواهد كرد.
****
ايران اسلامي!! در همه زمينه ها دارد به قهقرا ميرود.... تنها اخلاق و امنيت و باور هاي فرهنگي و مردمي نيست که دارد فداي توضيح المسائل ها ميشود- بلکه از جهت منابع حياتي همچون آب و ذخائر نفتي مديريت انقراض!! دارد فعالانه خدمت!! ميکند۰۰۰۰۰۰

۱۳۸۳ شهریور ۵, پنجشنبه

ما تو هفتاد ميليون بره . پنجاه - شصت هزارتائي (گرگ) داريم
و...... كشور فرانسه با اون همه بيا و بروئي كه دارد. فقط پنجاه تا !!
*
تعليق حكم كشتن ۴ گرگ در كوهستانهاى فرانسه
با شكايات متعددى كه از زمان پيدايش گرگ در كوهستانهاى فرانسه از سوى چوپانان فرانسه عنوان شده بود، سرانجام وزارت حفظ محيط زيست اين كشور موافقت خود را با كشتن ۴ گرگ از ميان شمار تقريبى ۵۰ گركى كه در فرانسه وجود دارد صادر كرد. بلافاصله پس از اتخاذ اين تصميم يكى از نهادهاى غير دولتى حامى حفظ محيط زيست با شكايتى به دادگسترى اين كشور موجب تعليق اين حكم شد.
****
داشتم فكر ميكردم چه خوب بود دولت آقاي (شيراك) در فرانسه براي پر كردن ظرفيت كوهستان هاي كشورش از گرگ- از ايران اسلامي(!) تقاضاي دو سه هزار تائي گرگ ميكرد !!0
و بعد باين نتيجه رسيدم كه اگه اين تقاضا را بكند و حضرات (گرگ پرور) هم موافقت كنن. حتما چند سال بعد بايد شاهد يك (انقلاب) ديگه از نوع انقلاب خودمون(!) در فرانسه باشيم !!0

۱۳۸۳ شهریور ۴, چهارشنبه

وقتي كشوري اسلامي(!) شد و امتش. مسلمان (ناب!) .. چنين بي تفاوتي ها. عجيب نيست؟!
* *
جوان 30 ساله‌اي که در حصارک کرج در تصادف با يک خودرو مصدوم شده بود، پس از 3 ساعت، در کنار خيابان جان باخت. به گزارش مهر، جواني به نام محمود، ساعت 6 صبح قصد عبور از عرض خيابان را داشت که راننده‌اي او را زير گرفت و متواري شد.يک شاهد عيني گفت: از زمان وقوع تصادف تا ساعت 8 اين جوان که به شدت مصدوم شده بود، در کنار خيابان روي زمين بود و ناله مي‌کرد و تعداد زيادي از مردم نيز در آن ساعت صبح دور او جمع شده بودند؛ اما هيچ کس حاضر نبود به او کمک کند.جمعي از شاهدان نيز تأکيد کردند که تا آن ساعت هيچ کدام از نيروهاي انتظامي، امدادي و يا اورژانس در محل حادثه حاضر نشدند.سرانجام پس از 3 ساعت جوان مصدوم در ساعت 9 صبح زير تيغ نگاه تماشاگران، رانندگان بي‌عاطفه و رهگذران بي‌تفاوت، جان باخت و نيروهاي امدادي زماني رسيدند که مصدوم در زير انبوه سکه‌هاي صدقه، از درد خلاصي يافته بود
****
مشكلاتي كه در اين گونه مواقع براي كمك رسان ها بوجود ميآيد و گرفتاري هائي كه براي بستري كردن مصدوم در بيمارستانها وجود دارد.. و... بي خيالي و بي توجهي و بي تفاوتي مامورين جان بر كف(!) خدا جوي و نماز خوان و متعهد!!- همه دست به دست هم ميدهند و از ايران و ايراني. چنين منظر درد ناكي را تصوير ميكند0

۱۳۸۳ شهریور ۳, سه‌شنبه

آي. اونائي كه از وضع ما بي خبريد .....؟!
*اينجا. سرزمين (امت!!) اسلامي!! است
*
- برای گرفتن مدرکی باید مقداری پول می‌ریختم به حساب یه شرکت.از شانس من مسئولش شماره حساب اشتباه برام رو کاغذ نوشته بود و وقتی بعد از کلی تو صف بانک وایسادن و پول رو پرداخت کردن، قبض و سایر مدارک رو که بردم به باجه‌ی مربوطه، مسئول باجه نگاهی به شماره حساب انداخت و گفت شماره‌حساب رو اشتباه بهم دادن و این شماره حساب یکی از ارگان‌هاست.بهم پیشنهاد کرد چون مقدار پول کمه(حدود شش هزار تومن)، بهتره از خیرش بگذرم و دوباره به حساب خودشون واریز کنم. پیش خودم فکر کردم واقعا دلم نمیاد پول مفتی از من به اون ارگان که دل خوشی ازش نداشتم برسه و به قول معروف، نمی‌تونم بهشون حلال کنم. حتی اگه محبور شم بیشتر از خود پول خرج کنم.آدرس گرفتم به اضافه‌ی نامه‌ای از رئیس شرکت که ضمیمه‌ی قبض کردم.می‌دونستم که اونحا بایدبا مانتوی گشاد و بلند، خلاصه پوشیده برم . و همینطور می‌‌دونستم باید قبل از 2 بعدازظهر اونجا باشم.راهش دور وناجور بود . تقریبا بین دو شهرک که حالت بیابونی داره. موقعی که ماشین کرایه سوار شدم گفتم که مقصدم بین دو شهرکه و باید از طرف شهرک اول بره. آخه یه راه میون بر به شهرک دوم هم داره. اینقدر تو ماشین بحث شد( لازمه بگم بحث در چه مورد!؟) و همه‌مون حسابی یه پا کارشناس مسائل سیاسی شده بودیم که... یه وقت به خودم اومدم که دیدم راننده داره از اون راه میون‌بُر می‌ره .. راننده کلی معذرت خواست. و مجبور شدم پیاده به طرف اونجا راه بیفتم.ساعت 5/11 صبح رسیدم اونجا. چند تا مأمور مسلح دم درش بودن. سرمو انداختم پایین که برم تو که مأمورا با یه حالت خشنی جلومو گرفتن که چرا این‌ریختی داری می‌ری تو. هر چی گفتم مگه چه عیبی داره؟ همه جام پوشیده‌ست. گفتن چادر اجباریه. فرستادنم 200 متر اونورتر. به در دیگه‌ی اونجا که مسئولش راهنماییم کنه. اونجا چند چادر خیلی کثیف و نشُسته گذاشته بودن که اگه خانمی‌بدون چادر بود بهش بدن تا ایمانشون برباد نره. شال بزرگی سرم کرده بودم که توی راه "درِ اول به درِدوم "با سنجاق عین مقنعه بستمش و هر چی اونجا گفتم دیگه چادر برای چی؟ گفت دستوره و براشون جرم داره و... هر چی چونه‌زدم دیدم به هیچ صراطی مستقیم نیستن. به هیچ‌وجه دوست نداشتم چادر قرضی و کثیف سرم کنم. خاطره بدی داشتم.قبلنا یه بار تو قم هوس کرده‌بودم برم حرم امامزاده معصومه، اونجا هم چادر اجباری بود. دم درش یه چادر بهم دادن که بعد از چند قدم دیدم خانومی که قبل از من سرش کرده کلی تُف و مُف و اشک باهاش پاک کرده، انداختم رو شونه‌هام و همه‌ش حالت تهوع داشتم از خیسی لزجش..فکری به خاطرم رسید، گفتم آخه من مسلمون نیستم، فکر نکنم چادر برای من اجباری باشه.؟!. مأمور فکری کرد و شروع کرد به تلفن. فکر کنم اولین موردی بودم که اینو می‌گفتم:)خلاصه بعد از کلی استعلام و اینا فرستادنم به طرف در اول. ساعت یه ربع به 12 رسیدم. تا رسیدم گفتن، نمی‌شه بری تو. همه رفتن برای نماز!( آخرای زمستون بود و هنوز ساعت جلو نرفته بود). گفتم وقت نماز که ساعت 12 و ربعه. یک نگاه خشنی بهم کرد که زهره‌م آب شد. گفتم حالا وایسم. چند آقا هم نزدیک یه سنگ بزرگ وایساده بودن و بحث می‌کردن. اون‌ورتر هم دوسه‌تا خانم چادری که سخت رو گرفته بودن! دور از مردها. خوب معلومه که من رفتم به سمت آقایون و پابرهنه رفتم وسط بحثشون و همه‌مون کلی بدو بیراه به اون ارگان می‌دادیم. که کار مردم واجب‌تره و هوا سرده و تو این بیابونی مارو معطل کردن و... تقریبا همه‌مون کارمون لَنگ یه امضا‌ء ناقابل بود. هر چی رفتیم به مأمورا گفتیم این نماز تموم نشد. گفتن اینجا نماز رو اساسی می‌خونن و مثل جاهای دیگه سمبل نمی‌کنن.ساعت یک یه ماشین خیلی گرون‌قیمت و ضدگلوله‌ای اومد که به‌نظر میومد رئیس‌مئیسی توش باشه. مأمورا کلی ترسیده بودن و سرم داد کشیدن که چرا رفتی قاطی آقایون و باید بری تو صف زنا . منم نه تنها این کارو نکردم بلکه تا اون میله درازه از سر راه ماشین بره کنار پریدم کنار ماشین گرونه و به جناب رئیسشون که ریش انبوهی داشت شکایتشون رو کردم. فرماندهه کلی خنده‌ش گرفته بود و نذاشت مأمورا دعوام کنن. گفتم ما هزار تا کار داریم و مگه یه نماز چقدر طول می‌کشه؟ ما همه فقط برای یه امضاء تو این سرما وایسادیم. گفت آخه امروز نماز جعفرطیار می‌خونیم. و رفت و من موندم تو کف! که جعفرطیاره کیه که نمازش اینقدر طولانیه؟خلاصه، ساعت 2 شد و ما تموم این ساعات که نمی تونستیم ازشون تعریف و تمجید کنیم، بنابراین تموم اجدادشون رو در گور لرزوندیم:) تازه ساعت 2 اعلام کردن دیگه ارباب رجوع نمی‌پذیرن. ماها اونقدر جیغ و داد کردیم که مجبورشدن راهمون بدن. چون در تاریخ اون ارگان سابقه نداشته که خانومی بی‌چادر بره، یه مأمور مسلح اومد بادی‌گارد من شد و همه جا در کنارم بود. هر کسی که منو می‌دید می‌پرسید چطور" این" چادر نداره و مأموره هی به همه توضیح می‌داد که این خانومه اقلیت مذهبیه:) از شانسم هم هیچکی نپرسید آخه تو مذهبت چیه. اگه کسی سوال مذهبی می‌کرد هیچی بلد نبودم بگم:)برای یه امضا چندین اتاق و طبقه رفتم و چندین مرد ریشو دیدم و... اون‌روز ساعت 4 رسیدم خونه. یعنی 6 ساعت اتلاف وقت برای اینکه 6 هزار تومنم به جیب "اینا" نره!این بود شرح مبارزات من:)
از: وبلاگ زيتون
****
داريم به كجا ميرويم؟؟ و......

+++++++++++++
يك نگاهي باين عكس ها بكنيد0 مرد مفلوكي كه ظاهرا طفلي را به گروگان گرفته است0 و.... پايان كار .....

» عکس هايي از گروگانگيری در چين که با کشته شدن گروگانگير و آزادی کودک ربوده شده خاتمه يافت

۱۳۸۳ مرداد ۳۱, شنبه

هسته ؟ !
چند سال پيش. يك آژانس توريستي جمعي از هموطنان را براي سير و سياحت به شرق دور برده بود0
آنها در (ژاپن) به تماشاي باغ وحش رفتند و مقابل قفس گوريل ها. هنگامي كه راهنماي باغ وحش مشغول توضيح دادن بود. يكي از توريست ها! يك حبه خرما به داخل قفس انداخت0
(گوريل) خرما را از زمين برداشت و بجاي اينكه آنرا به دهان بگذارد به (مقعد) خود فرو برد و سپس آنرا بيرون آورد و بر دهان گذاشت !!0
توريست ها كه ازاين عمل گوريل متحير شده بودند- توضيح خواستند.. راهنما گفت :
سال گذشته يكي از بازديد كنندگان يك هلوي درشت به اين گوريل تعارف كرد!. گوريل هلو را گرفت و به دهان گذاشت و بلعيد. اما (هسته) هلو در موقع دفع شدن. ماتحت اش را زخمي كرد و چند روزي درد مي كشيد.. از آن پس محتاط شده است و هروقت ميوه هسته داري به دستش ميرسد ابتداء آنرا آزمايش ميكند و با (كاليبر) خودش مي سنجد تا مطمئن شود دفع كردنش نيز به همان راحتي هست كه بلعيدنش!!0
حالا حكايت حضرات گرداننده امور(!) در ام القراي اسلامي(!) يعني ايران فلك زده امروز هست..
اين روزها صحبت از پنهان كاري هاي آنان در امر تهيه و تدارك امكانات منتهي به ساخت سلاح (هسته اي) است و اعتراضي كه ظاهرا (ديگران!) ميكنند و سر وصداي بسياري راه انداخته اند0
* چقدر خوب بود كه براي انجام هر كاري - بخصوص در كار تهيه ابزاري كه به عنوان(شمشير در دست زنگي مست) تعبير ميشود. آقايان بخلاف عادت وتوان خود- دست به يك اندازه گيري(!) بجا و به موقع ميزدند كه (زخم و آثار درد) آن مثل هميشه بر مردم تحميل نشود!!0
يعني مي فرمائيد..... امكان دارد ؟؟0
*** *** *** ***

باين چند تصوير دختران تهراني كه نشان دهنده ذوق و سليقه و در عين حال نوعي (دهن كجي) به رعايت حجاب اجباري و زوركي هست. توجه كنيد

Maylee nah MelliPhoto essay: Dressing in Tehran
August 20, 2004iranian.com
I received several hundred photos from Schahram yesterday. They show different aspects of life in Iran, which he recently visited [see his note]. These particular ones are interesting because they show how Iranian women are modifying and eroding the strict religious dress rulesc. Incidentally, the ruling righ-wing conservatives are considering the introduction of a unified "National Dress" (Lebaas-e Melli) for women. Good luck!
Last <<< .... 50 photos .... >>> Next

۱۳۸۳ مرداد ۳۰, جمعه

به نام (اسلام!) حرمت زن را شكستند!
جامعه اي كه (جنگل) مينمايد!!*
در مورد جواب دادن متلک های مردم مطلبی می خواندم. نويسنده >>
..اعتقاد داشت به متلک های مردم بايد جواب داد. شايد واقعا حق با ایشان باشد این سکوت های احمقانه من و تو این جماعت را پررو تر کرده است.
ظهر بود حوالی ساعت سه چله تابستان و گرم در اتوبوس شرکت واحد. طبق معمول این ساعت ها قسمت جماعت مردان " جلوي اتوبوس" خالی و آرام و قسمت زنان پر و در فشار و تلاطم هميشگی برای رسيدن به خانه و خريد. گروهی از زنان هم که شيرتر بودن در قسمت مردانه ...در این ميان دختری خسته پرجرات تر ظاهر شد و رفت در انتهای قسمت مردانه نشست. اما چه نشستنی . مردکی وارد اتوبوس شد و این وارد شدن همانا و گير دادن به آن دختر همانا . چه دردی بود که آن مردک برود سر وقت دختر و صندلي او را طلب کند. نمی دانم و از همين جا شروع شد.
- پاشو .. چرا اینجا نشستی ؟ اینجا مردانه است يالا بينم
- مگر تو کلانتر محلی ؟
- نه نيستم ..ولی به تو می گم پاشو
- این همه جا برو يه ور ديگه بشين
- با من کل کل ميکنی ميگم برو تو زنونه ما....... جنده ! ننت تورو اینطوری بار آورده که چشم تو چشم مردا می اندازی ميايی قاطی مردا.

دخترک که آشکار بود از این حمله ناگهانی بد تکانی خورده لرزش چونه هاش تا انتهای اتوبوس نمايان شد. دستشو بالا آورد يک سيلی که دست خودش رو هم به درد آورد نواخت پس گوش مردک. . مردک دستپاچه کيف دختر را از ميان دستانش کشيد و انداخت تو قسمت مردانه و فحاشی بدتر و بدتر . زنی از ميان جمعيت به دخترک می گفت
- ده بيا این ور ديگه این دختر ها هم که دلشون فحش می خواد
پيرمردی هم به مردک می گفت
- بابا بيا اصلاً جای من بشين ول کن دختر مردمو
صداهايی هم می گفت حقشه ! تو همين حرف ها بود که مردک فهميد موج فحش و بد بيراهش دخترک را می لرزاند اما اشکش را در نمی آورد.
لگدی به شکم دخترک زد و دخترک را به ميان زنان محافظه کاری که در قسمت مردانه با - حفظ حريم- ایستاده بودند پرت کرد.
دخترک چاره ای جز جيغ کشيدن و فرياد راننده بی غيرت نگه دار نمی ديد.
فقط صدای دختر شنيده می شد که می گفت نگه دار ... نگه دار و راننده وسط خيابان ترمزی کرد و دختر با چشمانی پر از اشک از اتوبوس خارج شد. مردک چشمان پر از اشک دختر را ديد يا نديد نمی دانم . پيروز کدامشان بود باز هم نمی دانم.
اما
دختر در ميان سيل ماشين های خيابان دويد و دويد و هق هق زد و می شنيد
<<- چيه سر قرار نرسيدی ... با دوست پسرت قهر کردی ... ندو سينه هات تکون می خوره خوشگله ....
از وبلاگ " اين يك زن است"
****
خانم.۰۰ يادداشت (ترس بي جائي نيست) مرا به شدت برانگيخت..... از خودم مي پرسم اينها كجا بودند كه امروز بنام (مرد!) ايراني. اين چنين خفت و خواري برايمان آورده اند...... در روزگار ما.... صندلي خودمان را به خانم ها ميداديم و خود مي ايستاديم- كه اگر غير ازاين ميكرديم.... برايمان شرم آور بود۰ بهر حال بايد درس گرفت و بايد شناخت و بايد دور ريخت و بايد از نو ساخت۰


۱۳۸۳ مرداد ۲۹, پنجشنبه

*اين تفسير راننده تاكسي را دست كم نگيريد؟!

تهران داغ شده، هم از گرماى بالاى چهل و هواى كثيفى كه در آن نفس كشيدن با اشكال صورت ميگيرد و هم داغ از سينه زدن حزب اللهى ها كه از شنيدن خبر گرانى بهاى نفت به هيجان آمده و باز ميخواهند رهبر جهان شوند! و هم فعاليت هاى هسته اى داشته باشند و هم اسرائيل را از روى زمين بردارند و هم انگليس و آمريكا را سرجايش بنشانند!! و همه اين كارها را در شعار انجام ميدهند و الحق و الانصاف در يك كار موفق هستند و آن دستگيرى دانشجوها و زجر دادن زندانى ها. اين را نميشود ناديده گرفت و اگر كسى ترديدى دارد بهترست به قيافه (چند تائي از، حزب اللهى هاي سابق كه در زندان هستند نگاهى بكند )و هيبت و توانائى رژيم را ببيند.. البته از راه هاى ديگر هم ميتواند پى به اهميت حزب اللهى ها ببرد و آن هم از خبرهائى است كه صدا و سيما معمولا در آخر خبرهاى خود پخش ميكند و بى اهميت از كنار آن ميگذرد و آن هم دستگيرى و ربوده شدن ايرانى ها در عراق است و تهديد به نشان دادن اعترافات آنها و اسلحه هائى كه آورده بودند. حالا چكار بايد كرد. يك راننده تاكسى معتقدست كه راهش را پيدا كرده است. اين راننده تاكسى ميگفت اينها هى شعار دادند و دنيا كه فهميد غير از شعاردادن كارى از دستشان ساخته نيست ولشان كرد و گذاشت آنقدر فرياد بزنند كه كارشان به بيمارستان بكشد.! در نتيجه اينها بدجورى سنگ روى يخ شدند و ديدند مردم ميپرسند چگونه رهبر دنيا هستيد كه زورتان به شيخك نشين هاى جنوبى نميرسد؟ و همه همسايگان هم با شما قهرند. حالا راهى ديگر در پيش گرفته اند و عقل هايشان را روى هم گذاشته اند و گفته اند همان كارى را بكنيم كه اول انقلاب هم كرديم. يعنى آنقدر انگشت در لانه صدام كرديم كه جنگ راه انداخت و در نتيجه هشت سال مردم را سرگرم جنگ و دفاع كرديم و هشت سال هم گرفتار سازندگى ويرانه هاى جنگ.0 حالا هم دارند آنقدر انگشت به اسرائيل و آمريكا ميرسانند كه حمله كنند به ايران و باز ده بيست سالى اينها بر سر قدرت بمانند. اين تفسير راننده تاكسى را دست كم نگيريد به خصوص كه دارند (نخست وزير زمان جنگ) را مى آورند براى هشت سال اول كه مثل جنگ كوپنى كند و بعد هم لابد پسر(سردارسازندگي!!) را برميگردانند چون لابد باباش ديگر نا ندارد كه هشت سال هم او سازندگى كند و سردار سازندگى شود! تا آن وقت خدا را چه ديدى شايد يك (رئيس جمهور اسمي و بي اختيار) ديگر هم پيدا كردند كه سر مردم را كلاه گذاشت و سردار شرمندگى شد !!.
** خلاصه. اين (تفسير!) راننده تاكسي را دست كم نگيريد..

۱۳۸۳ مرداد ۲۸, چهارشنبه


دارند به (سيم آخر) ميزنند؟!
*
هم در ايران و هم در امريكا، دولت ها و رسانه ها می كوشند تا افكار عمومی را آماده آغاز عمليات جنگی كنند.
در امريكا ديگر مطبوعات كوچكترين ملاحظه ای را برای تبليغ و تشويق جنگ عليه ايران ندارند. مقصر جنگ( نجف) از سوی مطبوعات و تلويزيون های امريكا، عملا ايران و جمهوری اسلامی معرفی می شود و اين درحالی است كه بی وقفه بر مسئله خطر اتمی ايران تاكيد می شود.
درايران نيز وضع به همينگونه است. علاوه بر اظهار نظرهای بسيار تحريك آميز برخی فرماندهان نظامی در روزهای اخير پيرامون آمادگی پرتاب موشك از ايران به طرف اسرائيل، در تهران مساجد عملا به پايگاه های امنيتی تبديل شده اند. در هر مسجد چهار تشكل امنيتی و نيمه نظامی مستقر شده است. آنها نه برای جنگ با امريكا، بلكه برای مقابله با شورش مردم در صورت حمله به ايران و از هم گسيخته شدن شيرازه امور سازمان يافته اند
****
.حاكمان امروز ايران. هيچوقت در پي ايجاد آرامش و احياي زندگي از دست رفته ايرانيان. نبوده اند
.اسارت ما . در اين سالها از حديث آه واندوه فراتر رفته است.0 .....ايراني را آنقدر زير فشار روحي و رواني گذاشته اند كه اكنون دارد براي نجات خودش. به (بيگانه) فكر ميكند.. ....

۱۳۸۳ مرداد ۲۷, سه‌شنبه

80 در صد مردم ميگويند: بدون پول و پارتي. بجائي نمي رسيم
*
بر پايه نظرسنجي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 6/80 درصد مردم معتقدند، در شرايط فعلي، هر كس پول و پارتي نداشته باشد، حقش پايمال مي‌شود.
****
كيست كه نداند در مملكت (اسلامي) ما كه تحقيقا دارد در همه زمينه ها برميگردد بر دوران (ملوك الطوايفي) صد در صد مردم ترديد ندارند كه بدون پول و پارتي
حتي كسي براي برپائي نماز جمعه ها به (محل دانشگاه!) نميرود0

۱۳۸۳ مرداد ۲۶, دوشنبه

بيماراني كه بعلت عدم پرداخت صورت حساب . در گروي بيمارستان باقي مانده اند!!
صدور حکم پلمب چهار بيمارستان در تهران
*
وضعيت دفع زباله های بيمارستانی در تهران به حدی بحرانی شده که مقام های مسئول، حکم به پلمب چهار بيمارستان بزرگ اين شهر داده اند.
زباله های بيمارستانی از خطرناکترين زباله های توليد شده در دنيا محسوب شده و معمولا مقررات بسيار دقيقی برای نحوه نگهداری، انتقال و نابودی آن اعمال می شود. اما از قرار معلوم بسياری از بيمارستان های تهران اين مقررات را رعايت نمی کنند.
خبرگزاری دانشجويان ايران،
****
در ايران اسلامي!!. دست روي هرچي بگذاري. به نوعي بوي تعفن ميدهد....اين را ميشود از متن رويدادها به روشني دريافت0
داستان بيمار و بيمارستان و دارو و دكتر . در ميهن اسلامي!! داستاني غمبار و بسيار درد آلود هست.... از آلودگي هاي موجود كه بعلت عدم (استريل) نصيب بيماران ميشود تا نبودن دارو و خريد قاچاق آن.... تا هزينه هاي سرسام آور كه قبل از هرگونه مداوا و معالجه اي (بايد قبلا پرداخت شود!)..... بخش هائي از اين داستان درد آلود هست0
چندي پيش. هنگامي كه براي ملاقات بيماري وارد يكي از بخش هاي يك بيمارستان معروف شده بودم. نگهبان جلوي درب ورودي بخش با آمدن و رفتن هر يك از عيادت كننده ها.درب آهني بزرگ و بد هيبت بخش را با زنجير قفل ميكرد!!0
ايستادم و از نگهبان علت اين كارش را جويا شدم..... نگاه سردي بمن انداخت و گفت:
براي اين درب را قفل ميكنم كه بيماران فرار نكنند!!!
با تعجب پاسخ دادم:
چطور امكان دارد؟؟0
در حاليكه صندلي خودش را به درب نزديك تر ميكرد جواب داد:
اگه بري بالا (توي بخش4) بپرسي بهت نشون ميدن كه چند تا بيمار دراينجا بعلت نپرداختن هزينه بيمارستان شان. گرو گذاشته شده اند!!0

۱۳۸۳ مرداد ۲۳, جمعه

فريب بزرگي كه آغاز شد
در غارت مملكت . باز شد

هرچندگاه كه فشار گراني و نكبت بيكاري بيش از پيش توجه مردم را به‌خود جلب مي‌كند، سران نظام ماشينهاي دروغسازي را به‌كار مي‌اندازند تا به‌خيال خام خود با بحث و جدل دربارة امور اقتصادي و اصلاحات واهي، توجه مردم را از درك مسائل اصلي منحرف كنند. پس از گذشت 25 سال، با متجاوز از پانصد ميليارد (پانصد هزار ميليون) دلار درآمد نفت اين نظام نتوانسته است از عهدة حل ابتدايي‌ترين مسائل اقتصادي كشور يعني حفظ ارزش ريال و ايجاد اشتغال برآيد. 0
****


۱۳۸۳ مرداد ۲۲, پنجشنبه

درجامعه اي كه زن را‌(ذليل) ميخواهند - معاني هم. جا و مفهوم خودش را عوض ميكند؟!

!تو ایران هر مردی به زنش یا نامزدش یا دوست‌دخترش احترام بذاره، بهش مهربونی و محبت کنه، یه بار جلوی دوستاش بهش بگه چشم عزیزم،‌ یک فقره ازاین کارت‌های زن‌ذلیلی دریافت می‌کنه:)
از من به آقایون نصیحت که از دریافت چنین کارتی اصلا ناراحت نشن. کارت رو با افتخار پرکنن و برای سوزوندن دل همون دوستا بدن پِرِس‌ش کنن و بزنن به
سینه‌شون:) تو ایران این کارت‌ها یعنی علامت جنتلمنی! آقایی! خوبی! گُلی!

*****

از وبلاگ ...زيتون

۱۳۸۳ مرداد ۲۱, چهارشنبه

ميزي براي كار
كاري براي تخت
تختي براي خواب
خوابي براي جان
جاني براي مرگ
مرگي براي ياد
يادي براي سنگ

۱۳۸۳ مرداد ۱۹, دوشنبه

طويله ها را تميز ميكنند و رنگ ميزنند تا بجاي مدرسه مورد استفاده قرار گيرد.
: در حاليكه....

مسؤولان وزارت آموزش و پرورش در شرايطي از كمبود اعتبارات مي‌نالند و علت پرداخت نكردن حقوق معلمان را فقر مالي اين مجموعه مي‌دانند كه چندين ده‌ها سمينار پرهزينه و كم‌فايده برگزار و مخارج گزاف آنها را از سرانه تعليم و تربيت كسر مي‌كنند..
به گزارش خبرنگار «بازتاب»، يكي از اين همايش‌ها كه سالانه در تهران برگزار مي‌شود، همايش سراسري مديران آموزش و پرورش سراسر كشور در فصل تابستان است.
اين گزارش مي‌افزايد: همايش مذكور تا دو سال پيش در محل اردوگاه شهيد مفتح تهران، واقع در منطقه جمشيديه برگزار مي‌شد، ولي از سال گذشته، هتل لاله تهران براي اسكان مديران آموزش‌وپرورش، سالن كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان براي برگزاري همايش و امكانات مجموعه ورزشي حجاب نيز براي تفريح مديران در نظر گرفته شده است.
به گفته يك منبع آگاه در وزارت آموزش و پرورش، هرچند اين همايش به مدت سه روز برگزار مي‌شود، ولي هر مدير شركت‌كننده در اين همايش، به طور معمول حدود 5 روز در هتل لاله تهران ـ كه از گران‌ترين اماكن اقامتي كشور است ـ اقامت دارد.
وي افزود: هزينه اقامت حدود يك‌هزار مدير مدعو و ديگر عوامل همراه آنان در اين هتل، به علاوه پذيرايي و هزينه مكالمات تلفني و اجاره سالن و استخر و امكانات ورزشي، ظرف چند روز برگزاري همايش، بالغ بر صدها ميليون تومان مي‌شود.
وي همچنين گفت: بايد به اين مبالغ، هزينه رفت‌وبرگشت مديران از اقصي نقاط كشور به تهران ـ كه عمدتا با هواپيما يا با استفاده از خودروهاي اداري و رانندگان آنها صورت مي‌گيرد ـ را نيز افزود.
يكي از مديراني كه در اين همايش شركت كرده بود، تعريف مي‌كرد كه ما از فرط فقر مالي، مجبور شده‌ايم در برخي نقاط، طويله‌ها را تميز كنيم و رنگي به در و ديوارش بزنيم و به عنوان كلاس از آنها استفاده كنيم، در حالي كه با پولي كه در اين همايش‌ها به هدر مي‌رود، مي‌توان ده‌ها مدرسه ساخت.
****
وقتي هدف. تامين منافع ملي و مردمي نباشد - و وقتي. تمام نگاه كور حضرات - صرف بستن چهره زنان و پوشاندن تار مو شود... بايد كه مفت خور ها - حتي ملاحظه صورت ظاهر را هم نكنند 000
در ايران اسلامي!!. هيچكس بفكر(مردم) نيست0حتي آنها كه طويله را بجاي مدرسه پذيرفته اند!!00

۱۳۸۳ مرداد ۱۶, جمعه

باين دو تا پيام و پاسخ توجه كنيد و نظر بدهيد..

6:10PM 2004-08-05
irani azad
ملت ما از اين بيشتر حقشون نيست بايد بکشن- خودشون انقلاب اسلامي کردن مگه نه؟
**
پاسخ دادم: نسل امروز و آنها كه نقش و دستي در فريب خوردن ها و طمع ورزي ها نداشتند. چه گناهي كرده اند؟0
و (ايراني آزاد) پاسخ داد:
4:25PM 2004-08-06
iranyazad
سلام دوست عزيز .در مورد اينکه نسل ما چه گناهي کرده ؟ بايد بگم که اين يکي از سوالهاي بي جوابه نسل ما گناهي نکرده ولي بايد بتونه خودشو از تو اين منجلاب نجات بده.اگه ميگيم نواده ي کورش کبيريم واقعن مثل اون فکر کنيم ولي متاسفانه فکر جووناي ما دنبال تنها چيزي که نيست همين هويته.در مورد اين نماينده هاي زن(که الحق اين صفت *ضعيفه* برازندشونه) يه مطلب جالبه که يکي از اونا ميگفت بايد تو جامعه چند زني بودن مرد جا بيفته چه اشکالي داره که پولدارها چند تا از زنهاي بي بضاعتو زير پناهشون بگيرن که يکي از نماينده هاي دوره ي پيش که فکر کنم شادي صدر بود (شک دارم) گفت پس شما اول از خودت شروع کن بعد دخترهاتو به اين کار دعوت کن بعد از اون زنهاي جامعه اونو انجام ميدن. موفق باشي
و من دوباره در پاسخ نظر او نوشتم:

4:52PM 2004-08-06
far...
قربانت.! دستخط مبارك را خواندم. من نيز همانند تو(انتظار) دارم- اما باين سادگيها ميسر نيست0 اول بايد ريشه جهل و خرافه را از بن كند.. اين كار ساده اي نيست . اما بنظر دارد خوب پيش ميرود0 من و حتما شما نيز بخاطر ريشه كني اين (تناور) بد تركيب و بد هيبت خرافه. داريم به سهم خودمان اداي وظيفه مي كنيم-0 اميد وارم اين طور باشد 0
رييس سازمان بسيج خواهران :
دغدغه زن( ايرانى!) برخلاف زن غربى دستيابی به حقوق مساوی نيست!

رييس سازمان بسيج خواهران(!) تصريح کرد دغدغه زن ايرانى برخلاف زن غربى دستيابی به حقوق مساوی نيست،! بلکه او به اين می انديشد که چگونه می تواند در جامعه اش اثرگذار باشد.
عليا مخدره كه دوست دارد تا همچنان (ضعيفه) باقي بماند افزوده است. به اعتراف همه انديشمندان غربى!، فمينيسم هويت واقعى زن را در جهان امروز گم کرده است(!)
****
اين بانو يا بهتر است بگويم اين ( ضعيفه!) كه معلوم است نتوانسته است از حريم(جهل) بدر آيد- و يا براي لقمه ناني تن به نفهمي داده-خودش را سخنگوي (زنان ايران) دانسته و قبول كرده و گفته است..
ما حاضريم همچنان كه در خلافت واليان فقيه!! توسري خوردن زنان اساس تفكرشان هست. تو سري بخوريم و صدايمان هم در نيايد!!0

۱۳۸۳ مرداد ۱۵, پنجشنبه

در خلافت (فقها) اجراي امر به معروف. مستلزم داشتن(تنها) تفنگ و اسلحه حقيقي نيست. !!
(ناصحين!!) با هر وسيله اي. مجاز به اجراي مردم آزاري هستند...
* خر تو خري . به اوج خود رسيده است
بنا بر گزارش نشريات(ايران اسلامي!!) ، شب گذشته فردي كه در شهرك اكباتان با معرفي خود به عنوان مأمور در حال مشاجره با دختر جواني بود، دستگير شد.
اين فرد كه براي اثبات مأمور بودن خود، اسلحه كمري را نشان داده و مجهز به بي‌سيم، دستبند و گاز اشك‌آور نيز بوده است، با حضور مأموران انتظامي بازداشت شد
.
پس از بازرسي از وي، مشخص شد كه دو قبضه اسلحه كمري همراه اين فرد، قلابي بوده و وي اظهار داشت كه اين سلاح‌ها را از يك مغازه اسباب‌بازي‌‌فروشي در ميدان انقلاب و نيز بي‌سيم، دستبند و گاز اشك‌آور را از بازار آزاد قاچاق خريداري كرده است!0
****
گاهي فكر ميكنم تنها فريب نبود كه نسل ما را به خيابانها كشاند و باعث شد تا جوانان امروز ما درآتش غفلت ما بسوزند- انگار (طمع) كردن و فريب (آب وبرق مجاني) خوردن نيز رغبت ما را درآمدن به خيابانها و (ابزار دست) فريب كاران شدن تسريع كرد ؟!0
*******************************
ساعتي بعد- خبر فوق. بشرح زير اصلاح و توسط همان نشريات (اسلامي!!) منتشر شده است!!
دانشجوي بسيجي‌ با اسلحه‌، دستبند و گاز اشك‌آور هنگام‌ تهديد دختري‌ دستگير شد!.

بازپرس‌ توكلي‌ از وي‌ خواست‌ تا توضيح‌ دهد كه‌ دو كلت‌، يك‌ بي‌سيم‌ و گاز اشك‌آور را از كجا تهيه‌ كرده‌ است‌؟ ولي‌ حامد گفت‌: اينها را از «حاجي‌» گرفتم‌، همه‌ او را به‌ اسم‌ حاجي‌ مي‌شناسند، خودش‌ وارد كننده‌ بي‌سيم‌ و اسپري‌ است‌. اسلحه‌ را هم‌ از مغازه‌ خريده‌ام‌.




فيلمهائى از زندگى خصوصى آخوندها

به تازگى سه فيلم ويديوئى در بازار سياه تهران دست به دست مى گردد كه يكى از آنها از داخل خانه(آيت الله!!) مهدى كروبى رئيس سابق مجلس گرفته شده كه مانند قصرهاى شاهانه است با مجسمه هاى طلائى و مبل هاى استيل گرانقيمت و فواره هائى در وسط سالن آن. در فيلم نشان داده شده كه دو دختر جوان در استخر اين خانه كه گويا متعلق به يكى از ثروتمندان رژيم سابق بوده است، با مايو شنا مى كردند و در صحنه اى كروبى در حال نمازخواندن است كه با شنيدن حرفى به خنده مى افتد.فيلم ديگر از داخل خانه دو آخوندى است كه از چهره هاى مشهور نيستند و با زنان مختلف به طور جمعى رابطه سكسى دارند و تمام صحنه هاى زندگى آنان فيلمبردارى شده و داراى صحنه هاى پورنوگرافى است كه در چند جا چهره زنان پوشانده شده است. در صحنه اى از اين فيلم يكى از آخوندها پرونده اى را باز مى كند و معلوم مى شود قاضى است و درباره آن پرونده براى دوست ديگرش توضيح مى دهد و به او ميگويد كه ميشود از اينها به اندازه كافى دلار گرفت چون پولدارند. گفته مى شود كه اين فيلمها از تشكيلات اطلاعات موازى دستگاه قضائى براى از بين بردن زمينه كروبى و رفقايش در انتخابات رياست جمهورى آينده پخش شده است.
****
برادر جان ! تو را با نام مذهب
ز دين و مذهبت. بيزار كردند
نديدم در همه تاريخ (ايران)
كزين بدتر- به ما اين بار كردند
(فرخ)

۱۳۸۳ مرداد ۱۳, سه‌شنبه

معتادان و قمار بازان هم - رژيم آخوندي را سر كار گذاشته اند!!
فرمانده(!) انتظامي شهر گل و بلبل و شعر و شراب ديروز. يعني (شيراز :)
از قماربازان و معتادان به عنوان اصلي‌ترين عوامل ناهنجاري اجتماعي در شيراز ياد كرد و گفت: صبحانه و ناهار و شام ما در نيروي انتظامي جمع‌آوري معتادان شده است و آنها با تحمل چند ضربه شلاق آزاد مي‌شوند.
****
حكومتي كه مبناي كارش شلاق زدن خلق الله و به بند كشيدن بي گناهان و سنگسار كردن زنان وقطع اعضاي دست و پا و........مردم باشد و تمام هم و غمش در طول سالهاي نكبت حضورش. فقط اصرار در پوشش (تار موي زنان) و قصه ي" روسري"بوده است. و هيچوقت نخواسته و نتوانسته است تا به نياز ها و ضروريات يك جامعه مخصوصا (جوان) فكر كند و همواره با زور و با ارعاب و با تهديد و با خشونت بجان مردم افتاده است. بايد كه ركورد دار معتاد و قمار باز و فاسد و دزد و دغل كار و آدم فروش و بي ايمان و.......... باشد0

۱۳۸۳ مرداد ۱۲, دوشنبه

(صاحب نظراني) كه بدرد لاي (جرز) ميخورند؟!

نگاهی به روند خروج مغزهای علمی کشور
بلیت رفت نخبگان ایرانی برگشت ندارد
خبرگزاری مهر - خروج پی در پی نخبگان علمی از کشور طی سالهای گذشته روند رو به رشدی به خود گرفته و هر ساله بر آمار دانشجویان ایرانی حاضر در کشورهای در حال توسعه(!) افزوده می شود. در این بین برخی از صاحب نظران،مهاجرت نخبگان به خارج از کشور را یک میل عمومی و امر طبیعی در بین این قشر جامعه تلقی می کنند و معتقدند به آسانی نمی توان مانع این تمایل ایجاد شده گردید.!0
****
فرار از آنچه كه مشتي بي خبر از دنياي (بيداران) براي خاصه جوانان ايران زمين بوجود آورده اند نه يك ميل عمومي كه يك آرزو و بقول ملاها. يك واجب حتمي است.. چه ميشود كرد كه امكان (فرار) براي همه ميسر نيست. وگرنه خيلي زود تر از اينها. ته و توي (امت هميشه درصحنه!) در آمده بود0
ايرانيان موفق ترين اقليت خارجي در كشور هاي آزاد جهان هستند0 آنها كه ملا و آئين صحرائي اش را به ايران و ايراني تحميل كردند و آنها كه با نام (مسلماني) بيشترين درد و زجر و ناكامي و نا امني را براي آنان بوجود آوردند- حساب امروز را كرده بودند كه ما را نيز ....... ( بقول صاحب نظران ادعائي) وادار به انجام يك ( ميل عمومي!!) بكنند0