۱۳۸۷ آذر ۱۹, سه‌شنبه

این دو زن




در اینجا تصویری از دو زن را در لباس رسمی می بینید

عکسی که یک دنیا حرف برای گفتن دارد


با نگاه به هر یک از آنان ، انواع و اقسام احساس و برداشت نصیب بیننده می شود. عکس سمت چپ، چیزی ندارد که کسی نداند. صاحب آن عکس، فردی تحصیلکرده، پیشگام در بدست آوردن حقوق زن، برخوردار از احترام بین المللی، مصدر بسیاری امور نیک اجتماعی و نماد و آمال و آرزوی زن ایرانی
امادر عکس سمت راست، همه چیز در یک دماغ قابل ترحم خلاصه شده
تمامی حقوق اجتماعی اش، سهمش از دنیا، از لذتهای دنیا، از حضور و هویتش در اجتماع، همه و همه در همان یک تکه دماغ جمع شده است. گویی این زن هرگز بالهایش را نگشوده، فریاد خنده و شادی اش به آسمان نرفته، کنار دریا روی شنهای ساحل ندویده، آفتاب نگرفته، و لحظات خوشی را با شوهر و دوستان و آشنایانش نداشته که کنار هیزم یک فنجان چای بدست بگیرد و خیره به آتش گل بگویند و بشنوند. از خاطره هایشان بگوید.و

هرگز نتوانسته فریاد بزند و خشمش را خالی کند، هرگز نتوانسته .... زن ایرانی وقتی به او نگاه می کند، نمادی از بی حقوقی و تو سری خوری می بیند. بدون آمالی، بدون آرزویی. حتی کارگر یک خانواده پاکستانی ساکن دوبی معمولا شاد تر و صاحب حقوق بیشتری است

آری .......:آن دماغ، در لباس رسمی خود، بانوی اول( امروز) ایران اسلامی است
iranbbb.org