۱۳۸۷ شهریور ۸, جمعه

یک گزارش خواندنی از حال و روزگار جامعه اسلامی مان




چرا نشستن در صندلی جلوی تاکسی این‌قدر سوکسه دارد؟


یادش به خیر نباشد!- یک زمانی تاکسی‌ها اجازه داشتند در صندلی جلو، بغل راننده دو مسافر سوار کنند
آن‌موقع اوج خوش‌شانسی‌تان فقط می‌توانست این باشد که هر دوی شما جلونشینان همجنس- یعنی هر دو زن یا هر دو مرد آن‌هم از نوع لاغرش باشید

تازه آن‌هم فرق می‌کرد که کنار پنجره بنشینید یا کنار راننده. چون لاغر هم که بودید پای‌تان بغل اهرم دنده قرار می‌گرفت و خیلی راننده‌ها تا به پای چپ شما دستی نمی‌رساندند!! دنده‌شان جا نمی‌رفت

خیلی از خانم‌ها و آقایان به‌هیچ‌وجه حاضر نبودند جلو بنشینند و اگر ۱۰ تاکسی جلوخالی برای‌شان بوق می‌زد سوار نمی‌شدند و منتظر تاکسی عقب‌خالی! می‌ماندند

البته استثنائاتی هم وجود داشت. مثلاً اگر دختر جوان و زیبایی از سر ناچاری، صندلی جلوی تاکسی می‌نشست ناگهان تعداد آقایانی که دیگر بی‌خیال چروکی کت‌وشلوار و تنگی جا بودند و می‌پریدند کنارش، زیاد می‌شد.
تا این‌که چند سال پیش مسئولان! (از ترس به خطر افتادن جامعه اسلامی شان!!) سوار کردن دو مسافر در جلو را قدغن کردند و دل خلقی (به‌خصوص خانم‌ها) را شاد

اما ملت ما با این‌چیزها قانع نمی‌شوند!. یواش یواش توقع‌شان بالا رفت. حالا دیگر عقب‌نشستن عذاب حساب می‌شود
اگر خانمی در صندلی عقب، کنار آقایی نشسته باشد و آقایی دیگر بخواهد بیاید این طرفش بنشیند، پیاده می‌شود و می‌گذارد آن آقای دوم وسط بنشیند و خودش می‌رود کنار پنجره. اگر بپرسید چرا، حتماً در ایران زندگی نمی‌کنید

شما فکر کنید هر یک از آقایانی که در دو طرف شما نشسته‌اند پاهای‌شان را در حداقل زاویه‌ای که عشق‌شان می‌کشد!! یعنی ۹۰ درجه باز کنند دیگر جایی برای پاهای شما می‌ماند؟
حالا فکر کنید درجه‌ی آن‌ها بسیار بیشتر باشد. تازه این اشکال سهوی است. فکر کنید یکی از آقایان!! کیفی کتی چیزی روی پاهای‌ش است و و دستش را یواشکی از آن زیر به پاهای شما بمالد

شما کجا را دارید به آن‌جا پناه ببرید؟ لابد آغوش آن‌ یکی آقا! اقلاً خدا پدر مادر پنجره تاکسی را بیامرزد که مذکر نیست و می‌شود مثل گوشت قصابی خودت را به آن آویزان کنی بدون این‌که حالی به حالی شود

صندلی جلو برای خانم‌ها خیلی سوکسه دارد. به‌خصوص در تاکسی خطی‌های با مسیر طولانی که خانم می‌تواند تا رسیدن به خانه احیاناً چشمی هم گرم کند

مدتی‌ست که به علت کارم- مشتری دائم یکی از این خطوط مسافت بلند شده‌ام. یعنی هر روز موقع غروب باید مدت‌ها در صف بایستم تا نوبت به من برسد، سوار شوم و به خانه بروم

البته خوشبختانه دولت خدمت گذار!! جلوی صف ما که در ضلع غربی میدان ونک واقع شده است سرگرمی گذاشته‌ است

یک ون گشت مبارزه با بد‌حجابی!! از صبح تا شب در همان منطقه مستقر است و ما با دیدن هر خانم مانتو‌ کوتاه و آرایش‌ کرده و شل‌حجاب یا آقای مو سیخ‌سیخی و تی‌شرت ناف‌نما، با بغل دستی‌مان شرط می‌بنیدم که حالا مامورین خیلی جان بر کف !! به این تذکر می‌دهد یا نه
من در این شرط‌ بندی‌ها اکثراً می‌برم چون حرفه‌ای شده‌ام و به‌جز بد‌حجابی، به حال و حوصله‌‌ی زنان و مردان تذکردهنده هم توجه می‌کنم. گاهی واقعاً حوصله ندارند و بد‌حجاب‌ترین زنان و مردان را ندیده می‌گیرند

بگذریم، از موضوع صندلی‌های تاکسی دور نیفتیم! داشتم می‌گفتم که مدتی‌ست هر غروب باید در صف تاکسی خطی بایستم

گاهی که گشت ارشاد در حال تعویض نیروست و حوصله‌ام سر می‌رود شروع می‌کنم به شمردن مسافران جلویی‌ام و در ذهنم هر چهار نفر را در یک تاکسی جای می‌دهم و حساب می‌کنم تاکسی چندمی به من می‌رسد

اما برعکس پیش‌بینی‌های درستِ گیر دادن‌های گشت ارشاد!! - این یکی‌ معادله‌ام همیشه اشتباه از آب درمی‌آید

همین‌که به حدود ۲۰ ‌نفری جلو صف می‌رسم می‌بینم هرج و مرج است‌. چند زن جلویی سوار نمی‌شوند و هر کدام منتظرند در صندلی جلو تاکسی جلوس کنند. بعدی‌ها هم که احساس رقابت می‌کنند حاضر نیستند بروند عقب

و این وسط کسانی که تازه از گرد راه رسیده‌اند و قاعدتاً باید بروند ته صف، از فرصت استفاده کرده و توی صندلی عقب تاکسی می‌چپند

این دیگر روال صف تاکسی که من سوار می‌شوم شده و از شما چه پنهان خودم هم بعد از چند بار عقب نشستن کنار دو آقای هیکلی‌، چنان تا مقصد روغن‌ام در‌آمده که من هم یاد گرفته‌‌ام

با این‌که با تبعیض جنسیتی‌ مخالفم اما اگر عقب دو آقا نشسته باشند کنارشان نمی‌نشینم و من هم منتظر تاکسی بعدی می‌مانم. مگر این‌که ماشین جادار باشد و در صندلی عقب هم هر سه خانم باشیم

این وضع بود تا این‌که دیروز برعکس همیشه به جلوی صف که رسیدم دیدم چند آقا جلوی صفند و هر ماشینی که می‌آید فقط یک ‌نفرشان سوار می‌شوند و بقیه منتظر تاکسی بعدی ‌می‌مانند و دوباره هرج و مرج و پریدن یک عده مسافر فرصت‌طلب از خارج صف و این قبیل حکایات

رفتم جلو و گفتم. حالا که شما همه آقایید دیگر چه مشکلی با هم دارید؟ یکی‌شان گفت حوصله ندارم عقب بنشینم نکند خانمی بیاید پهلویم بنشیند و هی الکی پیف‌پیف کند و هی بگوید درست بنشین و تو به من نظر داری و.... ازاین حرفا

در اینجا بود که کلی خندیدم و فهمیدم بعضی آقایان هم همچین دل خوشی از کنار خانم نشستن ندارند