۱۳۸۴ تیر ۱۷, جمعه

برگي از تاريخ معاصر ايران - 7

او به ما مي نگريست - اما گوئي ما را نمي ديد . .....0
امروز از همه شواهدي كه وجود دارد آشكار شده كه (ژنرال هايزر)به نام آمريكا و دولت هاي بزرگ غربي تشكيل دولت( خميني - بازرگان) با رنگ (اسلامي) و با بر خور داري از پشتيباني ارتش را پيشنهاد ميكرد0
به موجب آن پيشنهاد . پس از رفتن شاه . جمهوري اسلامي اعلام ميشد كه البته (( دموكراسي!!)) را برقرار ميكرد !0
ژنرال (هايزر) پس از رفتن شاه چند روز درايران ماند . ماموران سفارت آمريكا پس از عزيمت شاه در گردهمآئي هائي كه براي تدارك ورود {خميني} و استقبال از او تشكيل ميشد شركت جستند0
در آن شرايط . استعفاي ژنرال {الكساندر هيگ} فرمانده ما فوق (هايزر) براي ابراز اعتراض خود به ماموريت محول شده به معاونش تقريبا هيچ توجهي را جلب نكرد 0 وزير خارجه آينده (ريگان) رئيس جمهوري بعدي آمريكا با هرگونه پشتيباني دولت هاي غربي و آمريكا از انقلاب ايران مخالف بود 0
سفير پيشين فرانسه درايران آقاي { فرانسواز شارل رو} . كه ايران را خوب مي شناخت مورد رايزني كاخ اليزه قرار گرفت 0 نظر رضايت آميز رئيس جمهوري فرانسه پس از بازگشتش از { گوادالوپ} او را حيرت زده كرد: با خميني بالاخره ما شاهد ثبات ايران خواهيم بود!!- خود او بعدا اين مطلب را برايم نوشت 0
دير تر ها . {جين كرك پاتريك} سفير و چهره دانشگاهي آمريكائي پيرامون رويه جهان غرب نوشت :
نظريه اي بد بود كه نتــــــــــــــايج بد نيز به بار آورد 0
شاه گذشته از ساعاتي كه در دفتر خود مي گذراند . هيچ كار رسمي و يا پرونده اي براي رسيدگي نداشت 0 روزنامه هاي بين المللي را نمي خواند زيرا گويا به او نمي دادند ! و به گفته پروفسور صفويان كه گه گاه صبح ها او را ميديد فقط روزنامه ي دست چپي { ليبراسيون} را در اختيارش مي گذاشتند 0 گاه تنها در كــــــــاخ قدم ميزد0
يكي از افسران گارد كه چند بار مامور انتظامات دروني كاخ سلطنتي بود به من گفت : با ديدن او مي خواستيم گريه كنيم 0 او به ما مي نگريست اما گوئي ما را نمي ديد . انگار غايب بود . جاي ديگري بود0
آخرين روزها - نهاوندي*
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
شنبه 18 تيرماه سال 1384

شش سال از حمله شبانه گروهی دژخیم به حریم دانشگاه و دانشجو میگذرد

در روزهایی که دانشجویان به دنبال یک اعتراض بر حق نسبت به توقیف یک روزنامه(سلام)، تجمع کوچکی را در حیاط کوی بر پا داشتند تا صدای اعتراضشان را گوش شنوایی بشنود، حمله ی گروهی تحت عنوان انصار حزب الله ، برای همیشه صفحه ای از تاریخ را سیاه کرد، چرا که در آن روز دانشجو مورد حمله قرار گرفت، کتک خورد و کشته شد0
آن شب محوطه ی کوی پس از یک تجمع آرام در سکوت بود و خامشی .دانشجویان در اتاقهایشان، خود را برای امتحانات پایان ترم آماده میکردند که با صدای فریادهای" الله اکبر" و "یا حسین" ، دربهای اتاقهایشان شکسته شد و از طبقات به پایین پرتاب شدند.
شش سال گذشته است و در این مدت دانشجویان بی گناه کوی دانشگاه ساعاتی را که میبایست پشت میزهای کلاس به آموختن میگذراندند، در پشت میله های زندان سر کرده اند تنها به اتهام اینکه به تجاوز عده ای به حریمشان معترض بودند !0