۱۳۸۱ خرداد ۲۹, چهارشنبه


روزگار مسخره اي است ؟!
داشتم مجله معروف{تايم} را ورق ميزدم. چشمم به تصاويري افتاد كه گوشه هائي از جامعه پس از{طالبان} را در افغانستان نشان ميداد.
يكي از اين عكسها. دامن و كفشهاي پاشنه بلند خانمهاي افغان را كه در يك مجلس عروسي حضور داشتند نشان ميداد. زير اين تصوير. خبرنگار با خرسندي نوشته است.
استفاده از دامن و بپا داشتن كفش بلند و رنگين. براي بانوان افغاني. تاهمين چند ماه پيش جرم بود و اصولا زن ها حق نداشتند كه از خانه هاي خود خارج شوند!.
جدا روزگار مسخره اي است. معيار هاي آدمي و انساني. بخصوص در ممالك به اصطلاح اسلامي وبر خورداري از حقوق و حدود توده ها چگونه تعبير و با چه اندازه
هائي. تعين ميشوند!.
يكي به ضرب شديد ترين اهانت ها. نجابت را در {كيسه پوشي} ميداند و ديگري {رهائي} را در {كفش پاشنه بلند}!.
آنكه تحقير ميكند نامش را فرمان الهي ميگذارد و آنكه {تحسين} ميكند اسمش را ..........