نشان دادن چهره دروغين مدعيان راستي با ارائه اسنادي كه به وفور ميتوان صورت بدتركيب اين مدعيان را نشان داد- به باور من كمترين كاري است كه بعهده ما گذاشته شده است
۱۳۹۱ شهریور ۱, چهارشنبه
خواندنی را باید خواند و شنیدنی را باید شنید !
امان از دست روزگار
دکتر صادق زیباکلام از نزدیکان (حاج آقا) رفسنجانی و میتوان گفت بازتاب دهندۀ منویّات (او)، بهویژه در مسائل مربوط به روابط خارجی است. بنابراین تعجبی ندارد اگر این روزها، چون زمزمۀ آشتی با آمریکا از سوی رفسنجانی با واکنش قهرآمیز بیت (بالاتر!) روبرو شده است، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران نیز هدف نیش و نوش و زخم زبان قرار میگیرد.
در گزارشی راجع به سلوک استاد آمده بود که او دل به تدریس نمیدهد و در جایی میان فضای رسانهای و محیط دانشگاهی قرار گرفته و از کیفیت حضورش در دانشگاه کاسته شده است.
در همین گزارش، از قول گزارشگری که به کلاس درس زیباکلام سر کشیده نقل شده است که استاد در کلاس چرت میزد.
استاد در جواب میگوید «در چنین کلاسهایی باید هم چرت زد. اساساً شاید با تساهل بتوان گفت دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بهترین جا برای چرت زدن است، چه برای استاد هنگام ارائه دانشجو و چه برای دانشجو میانۀ تدریس استاد!؟»
بهعبارت دیگر، استاد میفرمایند وقتی طرف چَرت میگوید بهتر است انسان چُرت بزند. فرق نمیکند که طرف استاد باشد یا دانشجو!؟
از طرفی چرت زدن معنی در خود فرو رفتن نیز میدهد.
شیخ محمدجعفر آبادهای از (آخوند های) دو قرن پیش به حاضرجوابی شهرت داشت و کمتر کسی حریف زبان شیرین ولی گزندۀ او میشد.
از او پرسیدند آیا هرگز پیش آمده است که از کسی سخن نیشدار بشنوی و در جواب دربمانی؟
گفت آری، یک روز سحرگاهان از خانه بهقصد مسجد خارج شدم. شب هنگام باران زیادی باریده، کوچهها پر از گل و لای بود و هوا تاریک. با وجود آن که خیلی احتیاط میکردم، پایم در چالهای کمعمق اما پر از کثافت و نجاست فرو رفت. در ششدر حیرت، از حرکت، بازمانده و در خود فرو رفته بودم که چه کنم. میاندیشیدم که اگر به مسجد بروم، با این پلیدی و نجاست شرعاً جایز نیست و اسباب آبروریزی خواهد بود. اگر به خانه برگردم و تطهیر و تعویض لباس کنم وقت نماز میگذرد و مأمومین چشمانتظار میمانند و نگران میشوند. پس چه باید کرد؟ چشمها را بسته، حیران و سرگردان در اندیشۀ کار خود مستغرق بودم که زنی رسید و چون مرا بدان حال دید بهکنایه گفت: حاج آقا، چرا تو خودتان فرو رفتهاید؟!؟
آنجا بود که در عین اوقات تلخی، هم خندهام گرفت و هم زبانم از جواب عاجز ماند
kayhanpublishing.uk.com