۱۳۹۰ دی ۵, دوشنبه

متحجرین عقب مانده ، به نام اسلام ، چه دشمنی ها با آگاهی و اندیشه دارند



دختری که از ولسوالی نا امن قره باغ(افغانستان) برای شرکت در امتحان ورودی دانشگاه (کنکور ) به شهر آمده، می گوید، درشرایط بسیار دشوار نا امنی و نگرانی های روانی درس خوانده و برای امتحان کانکور آماده شده است.
حمیده می‌گوید چندین بار طالبان به او هشدار داده اند و یکبار هم مردان مسلح در مسیر راه مکتب، او را متوقف کرده و گفته اند اگر از مکتب دست برندارد، پاها وگوشهایش را خواهند برید.
این دختر می گوید که"روزهای تلخی را سپری کردم، برای پنهان شدن از دست طالبان مجبور بودم، گاهی به مکتب نروم، گاهی لباسهای کهنه و فرسوده بپوشم و همیشه راه و زمان رفتن به مکتب را تغییر دهم. البته که برخی از دختران دیگر هم مشکلات شان کمتر از من نبود.
برای همین او از من خواست تا در گزارش، او را به اسم مستعار حمیده معرفی کنم. حمیده می گوید پدر و مادرم با ادامه درسم مخالف اند، زیرا آن‌ها می‌ترسند که مبادا طالبان باخبر شوند که من در دانشگاه رفتم و آنگاه مورد اذیت و آزار طالبان قرار گیرند.
حمیده را در محل ثبت نام داوطلبان به مکتب/ مدرسه "شمس العارفین" در مرکز شهر غزنی دیدم. او به همراه دختران دیگر به شهر آمده بود تا در امتحان ورودی دانشگاه شرکت کند.
یکی ازمسئولان امتحان کانکور گفت، امسال بیشتر دختران از روستاهای دور دست آمده اند، مناطقی که چند سال است از لحاظ امنیتی وضع چندان خوبی ندارند.
با این ذهنیت در میان دختران داوطلب کانکور، که برای ثبت نام صف بسته بودند رفتم و با شماری از این دختران صحبت کردم. خیلی‌های از آن‌ها مشکلات مشابه ای داشتند. نبود امکانات درسی، نگرانی از تقلب در کنکور، نا امنی، سردی هوا و موارد دیگر.
حمیده می گوید که برای تامین خرجم از یک هم‌کلاسی پول قرض گرفتم و برایش وعده داده‌ام که بعد از فراغت دانشگاه وقتی در جایی کار پیدا کردم قرضش را ادا کنم.
اما حرفهای حمیده با بقیه فرق داشت او گفت که در جریان درسهای مکتب، پدر و مادرش هم به شدت دچار تشویش های روانی شدند. اما برایم اجازه دادند که فقط تا صنف دوازده (سوم راهنمایی) درس بخوانم.
حمیده گفت: پدرم به من گفته است که اگر می‌خواهی در امتحان کانکور شرکت کنی و در آینده، دانشگاه درس بخوانی، دیگر دختر من نیستی و من هیچ کمکی برای تو نخواهم کرد.
راه حل تامین خرج دانشگاه
مشکل دختران گاه بسیار فراتر از آن چیزی است که تصور می شود. وقتی خانواده ها برای جلوگیری از ادامه تحصیل دختران آنها را تحت فشار می گذارند و تهدید می کنند که خرجشان را نمی دهند، بسیاری از دختران منصرف می شوند اما حمیده برای تامین هزینه های تحصیل راه دیگری پیدا کرده است.
حمیده می گوید: بیشتر دختران با یکی ازاعضای خانواده به شهر غزنی آمده اند اما من تنها هستم، خرجم را از یک هم‌کلاسی ام پول قرض گرفتم و برایش وعده داده‌ام که بعد از فراغت دانشگاه وقتی در جایی کار پیدا کردم قرضش را ادا کنم. شاید دیگر به محل و روستای خودم برنگردم اما برخی از دوستانم در شهر غزنی هستند که می توانم تا مشخص شدن نتیجه امتحان کنکور در خانه آنها بمانم.
حمیده اجازه داد تا با برقع از او عکس بگیرم. از او پرسیدم چرا می‌خواهد برای ادامه تحصیل این همه مشکلات وخطرات را برای خود و خانواده اش قبول کند؟
حمیده گفت، می‌خواهم برای همه ثابت کنم که دختران در افغانستان تحصیل را دوست دارند و نمی خواهند بی‌سواد باشند. بی‌سوادی بدتر از مردن در زیر تیر طالبان است
.
او گفت می‌خواهم رشته حقوق و علوم سیاسی بخوانم و ازحقوق زنان بی‌سواد دفاع کنم.
.
سالی یکبار وقتی دختران داوطلب کانکور با برقع های آبی، از نقاط مختلف این ولایت، برای شرکت در کانکور به شهر می‌آیند، ترکیب معمول جمعیتی در نامزد پایتخت فرهنگی کشورهای اسلامی، بهم می خورد.
گشت و گذار دختران داوطلب کانکور در شهرغزنی، برداشت های متفاوتی را در میان مردم این شهر خلق می کند.
برای عده ‌ای مایه تعحب است که دختران در شرایط دشوار و در فضای نا امن غزنی، شور و شوق تحصیل دارند، برای شماری هم حضور دختران درشهر، نوع سرگرمی محسوب می‌شود
این افراد درکمین آبی پوشان داوطلب کنکور می ایستند و از تماشای آنها لذت می برند.
تعدادی هم، حضور دختران را نوع هنجارشکنی حساب می‌کنند که خلاف باورهای سنتی، حاضرند پس از سپری کردن امتحان کنکور راهی دانشگاه‌ها شوند!!؟.