۱۳۹۰ خرداد ۳, سه‌شنبه

بیست وپنج کشته و زخمی در انفجار پالايشگاه آبادان




سه‌شنبه سوم خرداد ۱۳۹۰ (۲۴ مه ۲۰۱۱): دکتر(!) مهندس (!) احمدی‌نژاد، رئیس‌ جمهور(!) حکومت اسلامی و سرپرست وزارت نفت،(!)، برای افتتاح تأسیسات جدید پالایشگاه آبادان با جمعی از دولتمردان(!) و تبلیغاتچی‌ها در این پالایشگاه حضور می‌یابد. سخنرانی پرآب و تابی می‌کند که مضمون آن چنین گزارش شده است: «جمهوری اسلامی ایران آمادگی دارد صنعت تمام کشورهای اسلامی و صنعت نفت کشورهای تولید کننده نفت را نوسازی کند.»


گویا قرار بوده است تبلیغات پرآب‌وتابی در مورد افتتاح تأسیسات جدید در پالایشگاه آبادان صورت گیرد. انفجار در این تأسیسات نقشه‌ها را به هم می‌زند. تعدادی نامعلوم کشته و زخمی می‌شوند. دود فراز منطقه را می‌پوشاند و فضای مسموم آبادان را مسموم‌تر می‌کند.
مسئولیت با کیست؟
در هر کشوری که در آن نظام برپایه کمینه‌ای از مسئولیت باشد، چنین حادثه‌ای موجی از برکناری و استعفا را به دنبال می‌آورد. در ایران چنین چیزی صورت نخواهد گرفت. به‌شکل منطقی ولایت مطلقه باید با مسئولیت مطلقه هم همراه باشد، اما عوامل دست پنجم ولی فقیه هم خود را در مورد چنین سانحه‌ای مسئول نمی‌دانند.
کمی بیندیشیم
چه تضمینی وجود دارد که چنین سانحه‌ای در جایی مثل نیروگاه بوشهر یا دیگر تأسیسات اتمی صورت نگیرد؟
تضمین اصلی را توان کارشناسی و مسئولیت مدیران می‌دهد. سانحه آبادان آیینه تمام‌نمای این توان و این احساس مسئولیت است. رئیس‌جمهور(!) دکترمهندس(!) داشت در مورد صدور تکنولوژی و توانایی مدیریت به جهان سخن می‌گفت که انفجار رخ داد. چه تضمینی وجود دارد که در بوشهر چنین چیزی پیش نیاید؟ این را بدانیم: اگر چنین حادثه‌ای پیش آید، چنین نیست که تنها هوای بوشهر برای چندروز مسموم شود. زندگی در منطقه ناممکن می‌شود؛ دیگر نمی‌توان در آب‌های خلیج فارس و دریای عمان کشتی‌رانی کرد.
لازم است در این زمینه بیندیشیم. لازم است خطر را جدی بگیریم. سانحه فوکوشیما هشداری جدی است. کشوری مثل آلمان واکنشی به موقع و عقلانی نشان داد و دریافت که باید به برنامه وداع با انرژی اتمی و رویکرد به انرژی‌های تجدیدپذیر بی‌خطر رو آورد. در ایران ولی همچنان شعار می‌دهند: «انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست!؟»
اگر هشدارها را جدی نگیریم، حق ما حادثه‌هایی چون انفجار پالایشگاه آبادان است و فاجعه‌هایی پردامنه‌تر.
اجتناب‌پذیر– اجتناب‌ناپذیر
ظهیری، رئیس هیئت مدیره پالایشگاه آبادان گفته است: «وقوع چنین حوادثی اجتناب‌ناپذیر است» و دلیل آورده که «راه‌اندازی نیروگاه عمدتاً تا سه ماه زمان می‌برد.» منظور این است که چون در راه‌اندازی عجله کردند و پروژه تکمیل نبوده، سانحه رخ داده است. چرا عجله کردند؟ مسئول کیست؟ منظور از «عمدتاً» چیست؟
حد «عمدتاً» در مورد نیروگاه بوشهر چقدر است؟ چه کسی این حد را تعیین می‌کند؟ کارشناسانی از نوع رئیس‌جمهور دکتر مهندس − که سخنش در مورد دستیابی به تکنولوژی اتمی در آشپزخانه تاریخی شده است − یا کسی دیگر از همان قماش، مثلاً رئیس هیئت مدیره پالایشگاه آبادان، که به جای این که از شرم به زیر خاک رود، با وقاحت تمام می‌گوید: «وقوع چنین حوادثی اجتناب‌ناپذیر است»؟
در مورد نیروگاه بوشهر هیچ معیار روشنی از نظر اطلاعاتی برای تعیین حد «عمدتاً» وجود ندارد؛ آن هم به این دلیل ساده که حتی مقامات رژیم خبر ندارند در این نیروگاه چه می‌گذرد. هیچ چیزی توجیه‌گر ریختن پول نفت در چاه ویل بوشهر نیست، جز وجود مراکزی که با این منبع تغذیه، قدرت مافیایی خود را حفظ می‌کنند و بر آن می‌افزایند