۱۳۸۹ بهمن ۸, جمعه

اثری خواندنی از زنده یاد ، فریدون مشیری


من، بر این ابری که این سان سوگوار
اشک بارد زارزار
دل نمی سوزانم ای یاران، که فردا بی گمان
درپی این گریه می خندد بهار
ارغوان می رقصد، از شوق گل افشانی
نسترن می تابد وباغ است نورانی
بید، سرسبز وچمن، شاداب، مرغان مست مست
گریه کن! ای ابر پر بار زمستانی
گریه کن زین بیشتر، تا باغ رافردا بخندانی!

گفته بودند ازپس هر گریه آخر خنده ای است
این سخن بیهوده نیست
زندگی مجموعه ای از اشک و لبخند است
خنده شیرین فروردین
بازتاب گریه پربار اسفند است.

ای زمستان! ای بهار
بشنوید از این دل تا جاودان امیدوار
گریه امروز ما هم، ارغوان خنده می آرد به بار