۱۳۸۹ آبان ۱۴, جمعه

فاحشه .... سلام !!؟



تعجب كردی!؟... میدانم در كسوت مردان آبرومند، اندیشیدن به تو و گفتن از تو ننگ است! اما میخواهم برایت بنویسم
شنیده ام، تن می فروشی، برای لقمه ای نان!؟ چه گناه كبیره ای…! میدانم كه میدانی همه ترا پلید می دانند، من هم مانند همه ام
راستی روسپی! از خودت پرسیدی، چرا اگر در سرزمین من و تو، زنی" زنانگی اش" را بفروشد كه نان در بیارد رگ غیرت اربابان بیرون می زند !!اما اگر همان زن كلیه اش را بفروشد تا نانی بخرد و یا شوهر زندانی اش را آزاد کند- نامش «ایثار» است !- مگر هردو از یك تن نیست؟ مگر هر دو جسم فروشی نیست؟
تن در برابر نان ننگ است؟
بفروش ! تنت را حراج كن… من در دیارم كسانی را دیدم كه دین و باور مردم را چوب میزنند به قیمت دنیایشان
شرف ات را شكر كه اگر میفروشی، از تن می فروشی نه از دین
شنیده ام روزه میگیری،
غسل میكنی،
نماز میخوانی،
و ....یک روز در هفته را نذر حرم "فلان " امامزاده داری،؟
رمضان بعد از افطار كار می كنی،
محرم تعطیلی.
من از آن میترسم كه روزی با ظاهری عالمانه، جمعه بازار دین را براه كنم، زهد را بساط كنم، غسل هم نكنم، چهارشنبه هم به حرم امامزاده نروم، پیش از افطار و پس از افطار مشغول باشم، محرم هم تعطیل نكنم!
فاحشه!!!… دعایم كن!؟

از یک : ئی میل دریافتی