۱۳۸۹ مهر ۱۲, دوشنبه

زنان کارمند یا " صیغه " های روسا ؟؟


در سفری که به نیویورک داشتم، زنی به سویم آمد و مرا به اسم خواند، با عینک آفتابی بزرگ و کلاهی تابستانی که نیمی از صورتش را پوشانده بود. در مقابل نگاه ناآشنای من خودش را معرفی کرد و بلافاصله گفت: «این سر و ریخت برای این است که من در ایران زندگی می کنم و نمی خواهم شناخته شوم». و بعد شروع به دردل کرد.؛ مثل بیشتر ایرانی هایی که از ایران می آیند و به دیدن یکی از اهالی قلم سر درددلشان باز می شود و از رنج ها و نابسامانی ها در ایران می گویند

او از شرایط ناهنجار زنانی برایم گفت که با هزار و یک بدبختی از مرزهای تبعیض ناشی از حکومتی تک مذهبی گذشته و کار و شغلی گرفته اند و آنگاه در محیط اداری نیز از شر این تبعیض آلوده به فساد آسوده نیستند

شهلا ...، آن طور که می گفت، تحصیلاتش را در علوم اداری در انگلستان به پایان رسانده، و پس از ازدواج با پسر یکی از روحانیون به نام، در دوره د" آقای خاتمی " در بخش اداری یکی از دانشگاه های تهران مشغول به کار شده است. می گفت:« در ادارات برخلاف همه چیز که زنانه ـ مردانه است، چند سالی است که انتخاب و استخدام مشاغل فقط با مردها است». می گفت که زن های متقاضی شغل، گذشته از این که باید در امتحان ورودی نشان دهند که حجاب شان سفت و سخت است، لازم است «زیبا و طناز» هم باشند و مسئول امور مربوطه که با آن ها باصطلاح مصاحبه می کند آن ها را تایید کند

می گفت: «وقتی من استخدام شدم وضع به این بدی نبود. در عين حال، چون من تازه از انگلیس برگشته بودم و پدر شوهرم هم مورد احترام دستگاه بود کاری به کار من نداشتند و من هم سرم به کار خودم بود ـ ارزیابی مدارک تحصیلی متقاضیان استخدام و مصاحبه با آنها. در اواخر دوره ی دوم آقای خاتمی اما کار مرا محدود کردند و بخش مصاحبه را از من گرفتند که البته خیلی هم خوشحال بودم چون انتخاب چند تن از میان هزارها متقاضی در جامعه ای که همیشه مشکل بیکاری وجود دارد از نظر عاطفی برایم سخت بود. اما به مرور متوجه شدم که حتی ارزيابی مدارک متقاضیان زن را برای من نمی فرستند و اين مدارک به بخشی می رود که همه شان مرد هستند. کم کم متوجه شدم که ارزيابی مدارک تحصیلی جای خود را به ارزیابی زیبایی و طنازی زن های متقاضی داده است».

شهلا می گفت که در بخشی که او کار می کند ظرف سه سال گذشته حتی یک زن ازدواج کرده استخدام نشده است. می گفت: «به جرات می توانم بگویم که در حال حاضر زن ها در بیشتر ادارات نه به عنوان کارمند که به عنوان صیغه ی روسا استخدام می شوند». می گفت این زن ها و دخترها تا وقتی استخدام نشده اند معمولاً نمی دانند ماجرا چیست؛ و تازه وقتی از مرحله ی اول استخدام می گذرند متوجه این بدبختی می شوند. البته در آن زمان هم اگر کسی معترض باشد، یا کارش را از دست می دهد و يا با تهمت های دروغ کارش به دادگاه و احتمالاً زندان می کشد.

حرف های تاسف آور و دردناک شهلا البته برای من تازگی نداشت، زنان و دختران جوان مرتب اینگونه مطالب را، نه تنها از ادارات دولتی که از موسسات خصوصی، و بويژه کارخانه ها و کارگاه هایی که زنان کم درآمد و بی پناه در آن کار می کنند، برایم می نویسند. اما شنیدن آن از زبان شاهدی که خود از خانواده ای مذهبی و تقریباً وابسته به حکومت می آمد نشانه ی روشنی از این واقعیت بود که سلطه ی قوانین مذهبی بر زندگی زنان ایران، علاوه بر تحقیر شخصیت زن و تنزل او از یک انسان مساوی به یک وسیله ی لذت، یا نهایتاً یک وسیله ی تولید مثل، در متوقف کردن حرکت جامعه ی ایران به سوی یک زندگی متمدنانه نیز نقش زیادی داشته است

جامعه ای که بالای شصت در صد از تحصیل کرده های دانشگاهی اش زن ها هستند، با شيوع این نوع فساد در سیستم های اداری آن، و مورد آزارهای جنسیتی یا سوء استفاده های جنسی قرار دادن این قشر عظیم تحصیل کرده و متخصص، در واقع جز عقب راندن این قشر و خانه نشین کردن نیمی از جمعیت کارآی جامعه نتیجه ای نداشته و ندارد، و بار دیگر نشان می دهد که تا وقتی قوانین تبعیض آلود و مردسالارانه ی قرون وسطایی بر زندگی ما سایه انداخته اند، تنها تکیه دادن بر تعداد دانشگاه رفته های زن نمی تواند دلیلی بر توفیق اجتماعی زنان ایران باشد.

تا وقتی که مردها، به خصوص قشر وابسته به حکومت، به هر زن و دختر کارمندشان به چشم صیغه نگاه می کنند و این را شرعی و حق خودشان می دانند، یا زنان را همقد و اندازه خود نمی بینند و با آن ها به عنوان رعیت خودشان رفتار می کنند، حضور زنان در جامعه به معنای صاحب حق بودن یا مساوی بودن با مرد نیست.

و من همچنان بر این باور هستم که جنبش زنان ایران، پس از سی و یک سال تجربه و به کار بردن انواع وسایل برای تثبيت ساده ترین حقوق انسانی خويش، و نداشتن حتی اندکی از آن، اکنون هیچ راهی جز رویارویی با قوانین زن ستیز " امروز ایران" برایش باقی نمانده است؛ چرا که بدون خواستن ايجاد تغییر در قوانین و ساختارهای آن، حاصل کار همچنان از دست دادن است و از دست دادن و بس.

iranpressnews.com