
به پایان دهۀ اول قرن بیست و یکم رسیدهایم. دنیا اکنون به دو بخش کاملا متمایز تقسیم شده است. در بخشی از جهان عقل حکومت میکند و مردم با هدایت عقل راه آینده را میجویند و میپیمایند. در بخشی دیگر ملتها هنوز از اسارت افکار جاهلانه رهایی نیافتهاند هنوز در تاریکی جهل بهسر میبرند. هنوز با رسوم قبیلهای زندگی میکنند. هنوز نتوانستهاند نفرت و تعصب را، که سدّ راه بینش عقلایی است، از فضای جامعه بزدایند و به شیوههای همزیستی بردبارانه، تبادل آراء و افکار، نوجویی فرهنگی، نوگرایی اجتماعی روی آورند
بعضی جوامع بهدلایل اقلیمی و طبیعی در حالت انجماد باقی ماندهاند و نمیتوان بر آنها خرده گرفت. برخی جوامع نیز فرصت تاریخی برای عبور از گردنۀ تحجّر و ورود به مرحلۀ تجدد را حاصل نکردهاند، اما بر سرنوشت ملتهایی باید تأسف خورد و آنها را مستوجب ملامت شمرد که هم برخوردار از امکانات طبیعی و شرایط مطلوب جغرافیایی بودهاند و هم در مسیر تحول گام نهاده و هوای تجدد را تنفس کردهاند اما در آستانۀ ورود به دهۀ دوم قرن بیست و یکم، شوربختانه خود را در زندان تحجّر مییابند. اسیر زنجیر جهل، تعصب، خشونت، نفرت، نابردباری، کینتوزی و محکوم به حضور مستمر در مراسم ستایش و نیایش زندانبان
ملت ایران به چنین سرنوشتی گرفتار آمده است
دقیقاً یک قرن پیش، جنبش مشروطهخواهی به ملت ایران فرصت داد که در راه تحول و تجدد گام نهد. جنبش مشروطیت هم برضد استبداد بود و هم برضد ارتجاع. بههمین جهت، هنوز مرکب فرمان مشروطیت خشک نشده بود که استبداد و ارتجاع دست بههم دادند و بر مشروطه و مشروطهطلب تاختند و بنای نوساز حکومتی را که قانون اساسی آن از پیشرفتهترین دموکراسیهای زمان اقتباس شده بود، مورد حمله قرار دادند. این تهاجم سبعانه البته با مقاومت دلیرانۀ ملت درهم شکست و ایران، راه تجدد را از سر گرفت و بهتدریج، با عبور از گذرگاههای کم و بیش دشوار تاریخ، اگر به دلایل مختلف امکان دستیابی به آرمانهای دموکراسی پیشرفته را از لحاظ سیاسی حاصل نکرد، لکن از تحولات اجتماعی و اداری و قضائی و فرهنگی برخوردار شد بهنحوی که از این جهات، در منطقه یک نمونه محسوب میشد
بازگشت به استبداد و ارتجاع، هفتاد سال پس از انقلاب مشروطه با انقلاب بهاصطلاح اسلامی صورت گرفت و بدینسان، در اواخر قرن بیستم حکومتی در عین حال استبدادی و ارتجاعی بر ایران چنگ انداخت
تنها نگاهی به ادبیات سیاسی ایران در اوان مشروطیت و مقایسۀ آن با ادبیات سیاسی ایران در زمان حاضر کافی است که اشک بر چشم انسان جاری سازد
به نمونههایی از این ادبیات استبدادی ـ ارتجاعی، از تازهترین آنها، بنگرید
سید احمد خاتمی امام جمعه تهران: ما معتقدیم ولی فقیه تنها یک رهبر سیاسی نیست بلکه رهبر دینی هم هست و مشروعیتش در این است که نایب عام امام زمان (عج) است. امروز هر گامی که در جهت تضعیف این ستون خیمۀ عزت و عظمت ملت برداشته شود بیتردید گام شیطانی است
آیت الله محمدتقی مصباح یزدی: قانون اساسی با تأیید و امضای ولی فقیه اعتبار پیدا میکند نه آن گونه که بعضی تصور کردهاند اعتبار ولایت فقیه به قانون اساسی باشد. قانون اساسی بدون امضای ولی فقیه اعتباری ندارد همچنان که به فرمایش امام راحل، رئیس جمهور بدون نصب از طرف ولی فقیه، طاغوت است. از زمانی که حکم رئیس جمهور از سوی ولی فقیه تنفیذ میشود اطاعت از او نیز چون اطاعت از خداستحجتالاسلام صدیقی امام جمعه جدید تهران: در فتنههای اخیر دشمن خوشحالی میکرد و فکر میکرد توانسته است شجرۀ طیبه ولایت فقیه را از بین ببرد درحالی که این شجرۀ طیبه تأسیس الهی است و خدا این نهال را بهدست پیامبرش کشت کرده و خونهای بسیاری در این راه ریخته شده است و دارد به آخر کار میرسد و امام زمان (عج) باید بهعنوان ثمرۀ نهایی این شجرۀ طیبه حکومت جهانی تشکیل دهند و مقدمۀ ظهور آن بزرگوار، تحقق ولایت فقیه است
یاداشت سیاسی ،کیهان لندن
بعضی جوامع بهدلایل اقلیمی و طبیعی در حالت انجماد باقی ماندهاند و نمیتوان بر آنها خرده گرفت. برخی جوامع نیز فرصت تاریخی برای عبور از گردنۀ تحجّر و ورود به مرحلۀ تجدد را حاصل نکردهاند، اما بر سرنوشت ملتهایی باید تأسف خورد و آنها را مستوجب ملامت شمرد که هم برخوردار از امکانات طبیعی و شرایط مطلوب جغرافیایی بودهاند و هم در مسیر تحول گام نهاده و هوای تجدد را تنفس کردهاند اما در آستانۀ ورود به دهۀ دوم قرن بیست و یکم، شوربختانه خود را در زندان تحجّر مییابند. اسیر زنجیر جهل، تعصب، خشونت، نفرت، نابردباری، کینتوزی و محکوم به حضور مستمر در مراسم ستایش و نیایش زندانبان
ملت ایران به چنین سرنوشتی گرفتار آمده است
دقیقاً یک قرن پیش، جنبش مشروطهخواهی به ملت ایران فرصت داد که در راه تحول و تجدد گام نهد. جنبش مشروطیت هم برضد استبداد بود و هم برضد ارتجاع. بههمین جهت، هنوز مرکب فرمان مشروطیت خشک نشده بود که استبداد و ارتجاع دست بههم دادند و بر مشروطه و مشروطهطلب تاختند و بنای نوساز حکومتی را که قانون اساسی آن از پیشرفتهترین دموکراسیهای زمان اقتباس شده بود، مورد حمله قرار دادند. این تهاجم سبعانه البته با مقاومت دلیرانۀ ملت درهم شکست و ایران، راه تجدد را از سر گرفت و بهتدریج، با عبور از گذرگاههای کم و بیش دشوار تاریخ، اگر به دلایل مختلف امکان دستیابی به آرمانهای دموکراسی پیشرفته را از لحاظ سیاسی حاصل نکرد، لکن از تحولات اجتماعی و اداری و قضائی و فرهنگی برخوردار شد بهنحوی که از این جهات، در منطقه یک نمونه محسوب میشد
بازگشت به استبداد و ارتجاع، هفتاد سال پس از انقلاب مشروطه با انقلاب بهاصطلاح اسلامی صورت گرفت و بدینسان، در اواخر قرن بیستم حکومتی در عین حال استبدادی و ارتجاعی بر ایران چنگ انداخت
تنها نگاهی به ادبیات سیاسی ایران در اوان مشروطیت و مقایسۀ آن با ادبیات سیاسی ایران در زمان حاضر کافی است که اشک بر چشم انسان جاری سازد
به نمونههایی از این ادبیات استبدادی ـ ارتجاعی، از تازهترین آنها، بنگرید
سید احمد خاتمی امام جمعه تهران: ما معتقدیم ولی فقیه تنها یک رهبر سیاسی نیست بلکه رهبر دینی هم هست و مشروعیتش در این است که نایب عام امام زمان (عج) است. امروز هر گامی که در جهت تضعیف این ستون خیمۀ عزت و عظمت ملت برداشته شود بیتردید گام شیطانی است
آیت الله محمدتقی مصباح یزدی: قانون اساسی با تأیید و امضای ولی فقیه اعتبار پیدا میکند نه آن گونه که بعضی تصور کردهاند اعتبار ولایت فقیه به قانون اساسی باشد. قانون اساسی بدون امضای ولی فقیه اعتباری ندارد همچنان که به فرمایش امام راحل، رئیس جمهور بدون نصب از طرف ولی فقیه، طاغوت است. از زمانی که حکم رئیس جمهور از سوی ولی فقیه تنفیذ میشود اطاعت از او نیز چون اطاعت از خداستحجتالاسلام صدیقی امام جمعه جدید تهران: در فتنههای اخیر دشمن خوشحالی میکرد و فکر میکرد توانسته است شجرۀ طیبه ولایت فقیه را از بین ببرد درحالی که این شجرۀ طیبه تأسیس الهی است و خدا این نهال را بهدست پیامبرش کشت کرده و خونهای بسیاری در این راه ریخته شده است و دارد به آخر کار میرسد و امام زمان (عج) باید بهعنوان ثمرۀ نهایی این شجرۀ طیبه حکومت جهانی تشکیل دهند و مقدمۀ ظهور آن بزرگوار، تحقق ولایت فقیه است
یاداشت سیاسی ،کیهان لندن