۱۳۸۸ مرداد ۲۲, پنجشنبه

درد دل یک جوان ایرانی به آزاد اندیشان دنیا



ما را به جرم عشق میگیرند و خودشان درزندان به نام دین به ما تجاوز میکنند تا ادب شویم!!!؟

سلام ، من یک جوان ایرانی هستم ، نمیدانم در کشوری که شما اکنون این نامه را می خوانید ، جوان بودن چه حس و حالی و معنائی دارد . اما راستش در کشور من جوانی یعنی ترس و تحقیر . اینجا ما اینقدر میترسیم تا جسور شویم و جرات پیدا کنیم برای ساده ترین و پیش پا افتاده ترین مسائل و حقوق زندگیمان تلاشی کنیم . اینقدر تحت تاثیر آموزشهای غلط و جامعه سنتی با منطق و احساس ما بازی میشود که راه را گم میکنیم . اینجا وقتی جوان هستی یعنی درگیری شدیدی بین احساس ، غرایز و منطقت و جامعه ، قانون و دین حاکم بر زندگیت بر قرار است . گاهی حس میکنم حتی احساس خوب داشتن هم گناه است ، اینجا تقریبا همه چیز گناه است ، هر چیزی هم که گناه نیست عرف نیست

اینجا یک جوان در تمام شئونات زندگی دوگانگی و ریا میبیند . در حالیکه در جامعه ما ریا گناه است . اینجا کسب ثروت و مال اندوزی کار خوبی نیست ، اما تمام دعواها یک سرش به پول ختم میشود ، کسانی که قرار است از وطن ما و مردم ما دفاع کنند برای بالاکشیدن میلیاردها دلار پول که متعلق به ملت ماست به جان هم و به جان مردم افتاده اند . در جامعه ما دروغ گناه بزرگیست ، اما تلویزیون را که روشن کنید ، مجری برنامه در چشمان شما زل میزند و راست راست دروغ میگوید ، شخصی که خود را رئیس جمهور میداند حتی 2 را با 2 جمع میکند و میگوید میشود 5 و بعد تاکید میکند که همه باید راست گفتار باشند!!؟


اینجا همه خدا را عبادت میکنند ، حتی خیلی ها از بس خدا را عبادت میکنند ، جای عبادت خدا روی پیشانیشان میماند ، اما همین ها هر جرم و جنایت و گناهی را به نام خدا و دین و اسلام مرتکب میشوند و بعد تاکید میکنند که همین کارها گناه است و نباید در محضر خدا انجام شود و برای جلوگیری از انجامش چه کارها که نمیکنند


اینجا پلیس که انواع و اقسام مختلفی هم دارد حق دارد اگر پوتین پایتان کنید یا موهایتان کمی از روسریتان بیرون آمد و کلا اگر از قیافه و ظاهر شما خوشش نیامد (یا شاید هم خوشش آمد) شما را بگیرد ،زندانیتان کند ، تا میتواند تحقیرتان کند و دست آخر با هزار لطف و بخشش و تعهد کتبی و غیره آزادتان کند


اینجا هرکسی از مامور راهنمائی و رانندگی تا زور بگیر محل و ریش سفیدشهر و زن چادری بقال سر کوچه و برادر بسیجی ارزشی مسجد محل و نیروهای امر به معروف و نهی از منکر حق دارند که اگر یک دختر و پسر جوان با هم بودند ،آنها را سئوال پیچ کنند که چه نسبتی با هم دارند و اگر درست جواب ندهند دوباره تحقیر و زندان و بازداشت و توهین و فلاکت … مارا به جرم عشق میگیرند و خودشان در زندان به نام دین به ما تجاوز میکنند تا ادب شویم !؟


آری من یک جوان ایرانیم که تعداد روزهائی که در آن تحقیر نشده ام از تعداد انگشتان دستم کمتر است


وبلاگ: کاوه آهنگر