

وضعیت اسفبار کودکان خیابانی در ایران
روز گذشته به همراه گروهي از خبرنگاران و ماموران گشت زني شهرداري تهران به سراغ تعدادي از اين كودكان رفتيم. اين كودكان به قدري در كار و رفتار با ماموران شهرداري حرفهاي شدهاند كه نميتوان از آنها حرف راست شنيد. وقتي با آنها حرف ميزني هر دفعه يك مدل پدر و مادر دارند يك دفعه ايراني، يك بار پاكستاني و در يك مرحله افغاني.
اين افراد با وجود سن كم ، كاملا براي شغلهاي كاذب و تكديگري آموزش ديدهاند.صحبتهاي برخي از آنها شنيدني است.
*دو ساعته شش هزار تومان درآوردم
فرشاد كه 9 سال بيشتر ندارد و به گفته خود كلاس اول است،شيشههاي خودروها را پاك ميكند. وي ميگويد: روزانه بيش از 10 هزار تومان درآمد دارد و با بردارش ابتداي بزرگراه نواب كار ميكند. وي از ماموران ميخواهد او را رها كنند تا پيش برادرش برگردد. فرشاد كه لباس مناسبي هم بر تن دارد و لاغر اندام است مي افزايد: در حال حاضر بزرگترين آروزي من برگشت پيش برادرم است تا با او شيشههاي خودروهايي كه پشت چراغ قرمز ايستادهاند را پاك كنيم. فرشاد مي گويد: ما چندين بار دستگير شدهايم.در بهزيستي با من بدرفتاري ميكنند و بعضاً ما را كتك ميزنند و بعد از چند روز نيز ما را رها ميكنند. الان نيز غمي نداريم چون دوباره آزاد ميشويم و به فعاليت خود ادامه ميدهيم. فرشاد از جيبش كلي پول مچاله شده در ميآورد. وقتي پولها را شمرد بيش از 6 هزار تومان بود كه مدعي است اين پولها را ظرف 2 ساعت كار بدست آورده است. يكي از دخترهاي فال فروش با حالت لاتي به فرشاد گفت: «اگر فول تا شب كار مي كردي؛ امروز بيش از 30 هزار تومان كاسب بودي ولي حيف كه ماموران كاسبيت رو كساد كردن.»
*فال فروش موبايلدار
هنگامي كه در حال مصاحبه با فرشاد بوديم؛ ماموران شهرداري پسري را كه از اعتماد به نفس بسياري بالايي برخوردار بود آوردند و سوار خودروي جمع آوري كودكان كار كردند. پسر 11 ساله بلند قامت خود را جاويد معرفي كرد و گفت: هر چند بار هم كه منو بگيريد دوباره بر ميگردم و فال فروشي ميكنم من از اين كار روزانه 20 تا 30 هزار تومان درآمد دارم و خرج خانواده 5 نفره خود را كه در كرج هستند، ميدهم. وي گفت: من اصلا دوست ندارم به مدرسه بروم چون در مدرسه مرا كتك ميزنند. جاويد كه پسر بسيار مودبي است، ميگويد: من از ساعت 11 صبح تا 10 شب در حال كار هستم و در آمد خوبي هم دارم و تا به الان چند بار دستگير شدهام اما بلافاصله آزاد شدهام. جاويد موبايل هم دارد و به قول خودش بسيار پولدار است. حتي شماره موبايل خود را به ما داد تا با وي تماس بگيرم و ببينيم چقدر زود آزاد ميشود.
*در صنف فال فروشها كار ميكنيم
سميه دختر 11-10 سالهاي با قد بلند و چشمان مشكي كه سر دسته بقيه دخترهاي فال فروش است، ميگويد: هنگامي كه در حال فال فروشي هستم برخي مواقع مورد سوء استفاده قرار ميگيريم و حرفهاي زشتي به ما ميزنند. سميه كه از شغل فال فروشي بسيار راضي است، گفت: من براي تأمين زندگي خانوادهام كار ميكنم.ما به صورت فاميلي با هم كار ميكنيم. صنف فال فروشي داريم. وي با حالت پرخاشگري تأكيد ميكند كه ما گدا نيستيم. فال فروشيم و با گدا خيلي فرق داريم.ما لباسهاي زيبا داريم كه بعد از اتمام كار آنها را تنمان ميكنيم.
*فال فروش 4 ساله به خبرنگاران لال معرفي شد
احسان 8 ساله فال فروش كه با بردار زاده 4 سالهاش دستگير شده است، ميگويد: ما افغاني هستيم و روزانه 15 تا 20 هزار تومان در آمد داريم. بردارم معتاد است و بچه 4 سالهاش را به زور به سر كار ميفرستند. من به بردارم «التماس» ميكنم كه بهزاد كوچك است او را نفرست، من كار ميكنم و خرج شما را هم ميدهم ولي برادرم به زور بهزاد را با من ميفرستد. احسان اجازه نميدهد بهزاد كلامي حرف بزند و ميگويد او زبان ندارد، لال است در صورتي كه بهزاد به خوبي ميتوانست حرف بزند.
*ما فال فروشها را از گداها جدا كنيد
همزمان كه خبرنگار صدا وسيما در حال گفتن پلاتو با مضمون طرح جمع آوري گدايان بود، ناگهان يكي از پسرها با صداي بلند و كلمات كوچه خياباني خطاب به خبرنگار مذكور گفت: «حاجي؛ ما كه گدا نيستم. هي ميگي گداها را جمع كردند. ما فال فروشيم. ما رو از گداها جدا كن.»
* پوشيدن لباس پاره مد است
محمد 10 ساله كه تبعه كشور افغانستان است، ميگويد: فالها را بستهاي 2 هزار تومان ميخريم و بعد 10 هزار تومان ميفروشيم. به گفته محمد، روزانه 20 تا 30 هزار تومان از راه فالفروشي درآمد دارد و تمام پول خود را صرف خريد لباس ميكند. از وي پرسيدم اگر تمام پول خود را لباس ميخري پس چرا لباست پاره است، گفت: خانم لباس پاره مد است.
*زنم را از پدرش خريدم
مردي كه همراه همسرانش در حال تكديگري بود، توسط ماموان دستگير شد. اين مرد كه به گفته خودش 20 ساله است به همراه زن 12 ساله و 14 سالهاش و فرزندان 8 و 10 ماهه خود (كه هر كدام از فرزندان متعلق به يك زن بود) در نازي آباد دستگير شد. اسم اين مرد كه گلبهار بود و خود را از اهالي پاكستان معرفي كرد در رابطه با فعاليت خود، ميگويد: زنش را هنگامي كه طفلي بيش نبوده از پدرش خريده و وقتي به سن بلوغ رسيده با وي ازدواج كرده است. سكينه يكي از زنان اين مرد ميگويد: پدرم پولي از گلبهار نگرفت و مرا به وي داد. ما خانواده فقيري بوديم. گلبهار فقط خرج مرا داد تا من بزرگ شوم و حالا نيز زن وي هستم. گلبهار به جز من چند زن ديگر نيز دارد
.