۱۳۸۵ اردیبهشت ۲۳, شنبه

انگار زندگی نوعی مرحله ی پیش از جهنم است؟




...... کار " رويا تهراني" سکه است

او در يكي از"برج" هاي بلند. در شمال تهران یک سالن آرایش و زیبایی دارد. زنانی که پول کافی دارند به این سالن آرایش می آیند تا با مانیکور ناخن و یا ماسک صورت خود را بیارایند و ساعاتی فراموش کنند که حقیقتا در چه سرزمینی زندگی می کنند
از پنجره می توان قله های پر برف را در شمال دید که ثروتمندان در دامنه
آنها تا اواسط اردیبهشت به اسکی می پردازند
رويا(نام مستعاراست) تا چند سال پیش فکر می کرد همه چیز به سوی بهتر شدن تغییر خواهد کرد. وی در انتخابات گذشته از خاتمی نامزد اصلاحات حمایت کرد چرا که او قول یک زندگی شادتر در جمهوری اسلامی داده بود!
0
رويا خیلی دلش می خواست در رشته روانشناسی تحصیل کند. ولی از آنجا که جمهوری اسلامی در دهه هشتاد [میلادی] عرصه تحصیل را بر زنان تنگ (تر) کرده بود، او نتوانست در دانشگاه درس بخواند. او که اینک چهل سال دارد می گوید: «ما نسل سوخته هستیم. انقلاب به بهای جوانی من تمام شد. بعد جنگ آمد. بعد مشکلات اقتصادی. و حالا باز دوباره جنگ به خاطر برنامه های اتمی؟ برای من انگار زندگی نوعی مرحله پیش از جهنم است
بنیه اقتصادی ایران امروز کمتر از سال 1979 است که انقلاب در آن روی داد اگرچه جمعیت آن دو برابر شده و هفتاد درصد این جمعیت زیر سی سال سن دارند. نرخ بیکاری بیست درصد است. از سرمایه گذاری خارجی خبری نیست. هر سال دویست هزار جوان دانش آموخته کشور را ترک می کنند. سه و نیم میلیون نفر به هروئین معتادند که نود درصد آنها به ویروس ایدز مبتلایند.0
اگر بر درآمد نفتی افزوده نمی شد، موقعیت اجتماعی در کشور بسیار بدتر از این می بود. بخش عظیمی از این درآمد صرف واردات می شود که بخش مهمی از آن شامل بنزین است. از دوران انقلاب هیچ پالایشگاه جدیدی ساخته نشده و بنزینی را باید از خارج وارد کرد که قیمت آن در ایران از همه جا در جهان ارزانتر است: یک لیتر بنزین در ایران تنها هشت سنت (البته هر دلار نزدیک ده هزارریال ایرانی خرید و فروش میشود!!)قیمت دارد. و این در حالیست که هر روز افراد بیشتری اتومبیل می رانند
هر چه نابسامانی اقتصادی بیشتر می شود، رژیم بیشتر بر غرور ملی تأکید می کند!!. در بیست و هفتمین سالگرد انقلاب، رژیم تظاهرات بزرگی بر پا کرد. صدها اتوبوس مردم را از شهرهای اطراف تهران به میدان آزادی آوردند. در این میدان نشانی از نوسازی اسلامی وجود ندارد، بلکه یادبودی به بلندی 45 متر در آن خودنمایی می
کند که شاه(فقيد) در سال 1971 به مناسبت جشن های دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی دستور بنای آن را داد


حق مسلم، ماست!!؟

ایرانیان درباره انرژی هسته ای خیلی شوخی می کنند. یکی از آنها چنین است: اگر گفتید وجه اشتراک بین زن دوم و انرژی هسته ای چیست؟ و مردان پاسخ می دهند: اولا هر دو حق مسلم ماست. ثانیا به هر دو در سالهای آتی نیاز هست. ثالثا هر دو را می توان خوب پنهان کرد. رابعا هر دو مشکل آفرین اند آن هم در حالیکه هیچ کدام ممنوع نیستند
حمیده فرهنگی (نام مستعار) یک زن نظافتچی پنجاه ساله که در تهران زندگی می کند نمی تواند به این شوخی ها بخندد. می گوید: «من گرفتاری های دیگری غیر از انرژی هسته ای دارم. پسرم بیکار است و من باید به تنهایی خرج خانواده را بدهم. چرا دولت سانتریفوژ می سازد و کارخانه درست نمی کند تا جوانها کاری پیدا کنند؟ شوهرم از سالها پیش مرا کتک می زند و من نمی توانم طلاق بگیرم. حقوق زنان برای من مهم تر از نیروگاه اتمی است»
درآمد حمیده کفاف خرج خانه او را نمی دهد. نرخ تورم از مرز سیزده و نیم درصد گذشته و انتظار می رود همین امسال به سی درصد برسد. بازار بورس تهران به دلیل بحران اتمی راکد است. از زمان تصدی ریاست جمهوری توسط احمدی نژاد نرخ سهام بیست و پنج درصد تنزل کرده است. در چنین شرایطی تحریم اقتصادی از سوی غرب شدیدا به ایران ضربه خواهد زد. 63 درصد بودجه کشور از درآمد نفت تأمین می شود. افت اقتصادی بیش از همه گریبان لایه های فرودست جامعه را خواهد گرفت، یعنی همان هایی که از احمدی نژاد طرفداری می کنند!. از سوی دیگر همین بهانه ای می شود تا تمام کمبودها را بر اساس سنت رایج در ایران به گردن دشمنان خارجی بیندازند
به عقیده حمید ......، ( معلول جنگی،) این دشمنان خارجی از جمله آلمان بودند که صدام را به سلاح شیمیایی مجهز کردند. حمید می گوید: «اگر دنیا کشور ما را بهتر می شناخت!. و ما روابط بهتری با آنها می داشتیم، آن وقت می فهمیدند ایران یک کشور صلح دوست با مواضع دوستانه است!!. ولی اگر غرب علیه ما با خشونت وارد عمل شود، ما هم از خودمان دفاع خواهیم کرد
برای " رويا تهراني " همان آرایشگر شمال تهران اما این هیاهو هیچ اهمیتی ندارد. ولی اخبار مربوط به احتمال حمله نظامی به ایران او را وحشتزده می کند. می گوید: «خوب است که کشورهای خارجی کوتاه نمی آیند و به حکومت فشار می آورند. ولی این تنها ما ایرانیان هستیم که می توانیم در اینجا تغییری به وجود آوریم. جنگ همه چیز را بدتر خواهد کرد. من نمی خواهم اینجا هم مانند عراق شود.»