۱۳۸۴ بهمن ۲, یکشنبه

تا جنگ نديده باشي . چه مي فهمي كه صلح چيست ؟




در حاشيه اوضاع بهم ريخته و نگران كننده امروز

مي خواستم زيباترين کلماتي را که مي دانم، در ستايش صلح بنويسم. اما تا جنگ نديده باشي، چه مي فهمي که صلح چيست و چرا باارزش ترين چيزهاست.0

نسل ما، اما جنگ را ديده است. يادتان هست؟ بهترين بچه هاي محل، همانها که از همه باهوش تر و مودب تر و عميق تر و چالاک تر و مهربان تر بودند مي رفتند به آن جنگ لعنتي و برنمي گشتند؟ خاطره شان مي ماند در محله و آرام آرام زندگي، همان خاطره را هم مي برد. هيچ به رنج بزرگي که مي کشيدند مادران و پدران ما فکر کرده اي؟ مي داني که لذت ديدن خنده هاي کودکانه فرزند چيست؟ مي داني که بيست سال با او بودن و بزرگ شدنش را ديدن و قد کشيدنش را تماشا کردن چيست؟ و مي داني که اين جنگ لعنتي چقدر از اين قد کشيده هاي عزيز را به کام مرگ برد و رنج تلخ و بي پايانش به جان مادران و پدران ريخت و آنها ماندند با خاطره ها؟0
مي تواني تصور کني که زندگي کردن با خاطره کسي که ديگر نخواهد آمد چه معني دارد؟ جنگ جز تباهي و رنج چه چيز ديگري دارد که آدميان گاه با هم مي جنگند؟0
چيست در اين جهان که باارزش تر از زندگي آدمي و لبخند کودکان و دوست داشتن آنان باشد؟0
مگر نه اينکه همه مفاهيم ذهني ما همچون آزادي و عدالت در صورتي با ارزشند که کسي باشد تا از آن بهره گيرد. وقتي که کودکي که بايد بازي کند و بازي کند، مي ميرد؛ ديگر سخن گفتن از آزادي نوع جديدي از پليدي نيست؟ چگونه مي تواني او را زنده کني؟ من هم ان حرفهاي قشنگ را شنيده ام که مي گويند و گاه حتي به ستايش از جنگ مي پردازند. اما بعد از هزاران سال جنگ، کداميک از آن حرفها برقرار شده است؟ اگر جنگ راه خوبي بود که در اين هزاران سال نتيجه داده بود. مي خواستم زيباترين کلماتي را که مي دانم، در ستايش صلح بنويسم. اما تا جنگ نديده باشي، چه مي فهمي که صلح چيست و چرا باارزشترين چيزهاست. و چرا از آن بهتر چيزي نيست. چون در صلح است که کودکان قد مي کشند و در کنار پدر و مادرشان زندگي ميکنند و باز هم کودکاني ديگر وزندگي هايي ديگر. از جنگ جز تباهي و رنج چه چيزي مانده است؟
زمستان****