۱۳۸۴ دی ۲۱, چهارشنبه

استبداد . بر جهل توده ها . بنا ميشود - 4

مسئله ی آزادی در ايران - بخش چهارم

انقلاب سال ۱۳۵۷ ایران نمونه ی بارزی است از جنبشی که در پی اهداف سیاسی بود ....مردمی که سوار بر موج " انقلاب" شدند اکثر قریب به اتفاق شان نمی دانستند که بعد از رژیم سلطنتی " شاه " چه نوع جامعه ای را میخواهند!۰ آنها الگوی بعد از انقلاب را نمی شناختند . نبود یک الگوی مشخص از جامعه ای آزاد و دموکراتیک سبب شد که مردم شکل گیری تدریجی اما شتاب زده ی استبداد نوین مذهبی را ندیدند. به همین دلیل دیکتاتوری مذهبی با کمک و زمینه سازی های بیگانه که همواره چشم طمع به ثروت ملی ما دارد به سرعت جایگزین رژیم سلطنتی شد۰
یکی از دلایل بارز این سرعت و سهولت استقرار دیکتاتوری مذهبی. عدم شناخت فرا گیر جامعه از پدیده آزادی بود۰ نبود فرهنگی که آزادی را از یک ایده ی انتزاعی. یا از یک شعار. به یک واقعیت اجتماعی مبدل سازد سبب شد که اکثریت مردم ایران (صد البته با کمک روشنفکر نما های غافل و بعضا قشری و خود فروش) متوجه پایمال شدن نمود ها و محدود شدن عرصه های آزادی فردی و اجتماعی خود نشوند۰
باید بپذیریم که رژیم شاهنشاهی سبب شده بود که امکان تولید یک ادبیات سیاسی مناسب برای جا انداختن آزادی به عنوان ارزش انسانی برتر . وجود نداشته باشد . همین جهل عمومی نسبت به چیستی آزادی باعث گردید که میلیون ها ایرانی با شعار فریبنده " استقلال .. آزادی .. جمهوری اسلامی" به خیابان ها بریزند . بدون آنکه بدانند منظورشان از استقلال چیست؟.. آزادی یعنی چه ؟.. و اینکه جمهوری از نوع " اسلامی" آن .. دوست آزادی خواهد بود . یا دشمن آن ؟۰
هنگامی که روحانیت مجهز به اندیشه ی " ضد آزادی" به تدریج نقش هدایت کننده ضد سلطنتی را در آخرین ماه های انقلاب بر عهده گرفت هیچ جریان مهم و فعالی در صف انقلابیون احساس خطر نکرد!۰ هنگامی که شعار های مردمی و به اصطلاح "آزادی خواهانه " جنبش به تدریج و هرچه بیشتر و علنی تر به سمت شعارهای مذهبی گرائید. کسی متوجه چرخش آن نشد!!۰
هنگامی که مدعی رهبری انقلاب خود را با استفاده از رخنه ی روحانیت ارتجاعی به صف مردم . رساند و موقعیت اش را " جا" انداخت. هیچ حزب و سازمان و شخصیتی نسبت به آینده ی انقلاب اظهار نگرانی نکرد . هنگامی که باند " مدعی رهبری" متشکل از شخصیت های مستبد و وطن فروش در داخل و خارج ایران . هدایت جریان انقلاب را به سوی اهدافی غیر مردمی و مشکوک به دست گرفت . باز مردم متوجه خطر نشدند . زمانی که "آنها" نخستین اعدام ها را بر پشت بام محل اقامت " رهبر!" در مدرسه رفاه تهران ترتیب داد باز کسی دراین عمل . آماده سازی اعدام های هزاران هزار آزادی خواه را ندید . هنگامی که نخستین چماقداران حزب الله در جلوی دانشگاه تهران به ضرب و شتم فعالان سیاسی پرداختند این فکر در ذهن کسی نیامد که از همان روزهای نخست . می بایست تمام نیروهای سیاسی . با همه ی اختلافاتشان دست به دست هم درمقابل این طاعون ضد آزادی بایستند۰
به جای دفاع از آزادی موقت و شکننده ای که در اسفند ۱۳۵۷ و سال ۱۳۵۸ حاکم بود. سازمان های سیاسی کوچک و بزرگ ما در اوج تفرقه و خود محوری های تشکیلاتی خود. به کار خویش پرداختند و در برابر چشمان آنها. هرهفته. عده ای از فعالان سیاسی قربانی عملکرد کمیته ها و چماق بدستان حزب الله شدند و باز کسی به موقع ندید که حرب جمهوری اسلامی . با موجودات خطرناکی .... فردای سیاهی برای ایران آماده می ساختند..۰
آری....جامعه ی ما در قبال آزادی کشی رژیم اسلامی دیر جنبید و آزادی برای بیشتر از ربع قرن ازایران رخت بر بست ۰
تابعد.........