۱۳۸۳ بهمن ۱, پنجشنبه

هر كس كه مو هاي سشوار كشيده داشته باشد سرش را زير شير آب خواهم شست !!0

سي ساله هائي كه از ترس نفرت دارند؟

تفريح مان رفتن به تشيع جنازه شهدايی بود كه هيچ وقت در عمرم ضجه مادرانشان را از ياد نخواهم برد
**
سال اول راهنمايی بوديم كه مجبور شديم دم در مدرسه روسری سر كنيم و توی مدرسه در می‌آورديم. مديرمان يك خانم بسيار شيك و به اصطلاح طاغوتی آن زمان بود كه سر صف می‌گفت هر كس كه موهای سشوار كشيده داشته باشد ، سرش را زير شير آب خواهد شست
**
كنكور دادم و در تحقيقات رد شدم. عكسهای مهمانی زنانه تولدم توی مدرسه پخش شده بود. هم من و هم ۲۳ قبولی ديگر پزشكی آن سال
**
رفتم دانشگاه آزاد . يك روز كه از مهمانی و با ريخت مهمانی بيرون از دانشگاه ايستاده بودم كه دوستم بيايد، مرا بردند دفتر انجمن اسلامی و تعهد دادم . و يك بار هم سر امتحان كه جوراب سفيدم ديده شده بود ، باز تعهد گرفتند
**
توی تجريش مينی بوس كميته می‌ايستاد و ما زنان را عين بز جمع می‌كرد و می‌برد كميته جعفر آباد. حالا ياد گرفته بودم لازم نيست نام اصلی ام را بگويم . باز هم تعهد می‌دادم ... همه اش تعهد .. همه اش تعهد!!0
**
اين كودكی و جوانی اكثر مردان و زنانی ست كه می‌بينم. مردانی كه تا سر كار با آنها برخورد دارم، عصبی و پرخاشگرند و پايشان كه به خيابان می‌رسد، زير تير نگاهشان برهنه ات می‌كنند..0
زنانی كه اكثرشان چون من افسرده اند
من خنده و شادی را بلد نيستم

**
حالا می‌دانم كه در مجلس تعزيه راحت ترم تا در عروسی كه گاهی گيج می‌شوم كه چه بايد بكنم. همه بيماريم. يك روز در سالهای دور، معلم رياضی ام روی تخته نوشت: وقتی تعداد ديوانگان از عاقلان بيشتر شود، ديوانگان عاقلان را می‌برند تيمارستان. امروز همان روز است. ما بيماريم و خيال می‌كنيم سالميم. زندگی مان سرشار از خبر دزدی، قتل، زنا، تجاوز، آدم ربايی، سرقت مسلحانه، بچه دزدی، سنگسار، زندان، رشوه و اختلاس است
****
براي دريافت مشروح اين دردنامه عبارت زير را كليك كنيد
سي ساله هائي كه از ترس نفرت دارند